دوست عزيز از شما دعوت ميشود كه فكر خود را آزاد كنيد زيرا كه خدا تو را آزاد آفريده است به طور مطلق خود را تسليم تنها خدا كنيد و خود را از قيد و بندهاي مذاهب ساختگي رها كنيد

آخرين تغييرات 26 مرداد سال 89

 نكات قرآني     اخبار    دانلود    زندگي    تزکیه نفس   نوزده   رد حديث وسنت   خدا یکتاست  

نماز  

واسطه ها در پرستش و نیایش  

شفاعت  

پیام خدای مهربان به مردم ایران  

پیام خدای مهربان به مردم تاجيكستان  

پیام خدای مهربان به مردم افغانستان  

وبلاگ انگلیسی  

سایت عربی  

12/08/2004

آيا واقعا آيات قرآن گمراه كننده است؟


آيا واقعا آيات قرآن گمراه كننده است؟

قرآن كتابي است آسماني جهت هدايت بشر. فطرت خداپرستي در همه ما جاسازي شده است. خداي مهربان با ارسال رسولان و كتب آسماني مارا به راه راست راهنمايي ميكند.
خداي بزرگ از زماني كه بشر به علم كتابت دست يافت از طريق كتاب آسماني مارا به راهش رهنمود ميشد. بطوريكه كتاب آسماني هميشه به عنوان محور و عروة الوثقي ذكر شده است.يهوديان زمان محمد به خاطر كتمان تورات سرزنش ميشوند. يهوديان زمان محمد به خاطر عمل نكردن به تورات سرزنش ميشوند. آنها تا زمان محمد رسولي نداشتند و بايد در اين مدت طبق تورات عمل ميكردند.

بعضي ها فكر ميكنند كه قرآن گمراه كننده است و كسي ديگر بايد باشد تا نگذارد كه مردم گمراهيها را از قرآن بگيرند.

بعضي ميگويند كه تعدادي از آيات قرآن متشابه و تعدادي محكم است پس بايد معصومي باشد تا كه متشابهات را معني كند و نگذارد كه مردم از طريق متشابهات گمراه شوند. آنها فكر ميكنند كه خدا در قرآن عمدا آيات را طوري گفته است كه مردم را گمراه كند و به همين خاطر معصوميني فرستاده است تا كه راه از چاه را براي مردم بنمايانند.
آنها ميگويند كه خدا خودش گفته است كه " يضل به كثيرا ويهدي به كثيرا" و اين نشان ميدهد كه قرآن هم گمراه ميكند و هم هدايت.

جواب شبهه فوق :

آنها اشتباهشان خيلي ساده است. بطوريكه نميدانند خداست كه گمراه ميكند نه قرآن!

آنها حتي مقصود از نزول كتاب آسماني را نميدانند. خداي مهربان در 2:10 ميفمايد:

[2:10] في قلوبهم مرض فزادهم الله مرضا ولهم عذاب اليم بما كانوا يكذبون
[2:10] در افکارشان مرضى است. درنتيجه، خدا بر مرضشان مى افزايد. آنها به خاطر دروغ هايشان سزاوار مجازاتى دردناک شده اند.

خداي مهربان در اين آيه ميفرمايد كه در قلبهاي كافران مرض است و خدا هم بر مرض آنان مي افزايد. زيرا كه آنها خود شايستگي چنين افزايش گمراهيي را دارند.

خدا در 7:146 ميفرمايد كه :

[7:146] ساصرف عن ءايتي الذين يتكبرون في الارض بغير الحق وان يروا كل ءاية لا يؤمنوا بها وان يروا سبيل الرشد لا يتخذوه سبيلا وان يروا سبيل الغي يتخذوه سبيلا ذلك بانهم كذبوا بءايتنا وكانوا عنها غفلين

[7:146] من كسانى را كه در زمين به ناحق تكبر مى ورزند، از آيات خود منحرف خواهم كرد. درنتيجه، هرگونه مدركى ببينند، ايمان نخواهند آورد. و هرگاه راه هدايت را ببينند، آن را به عنوان راه خود نخواهند پذيرفت، اما هرگاه مسير گمراهى را ببينند، آن را راه خود قرار خواهند داد. اين نتيجه آن است كه آنها مدارك ما را تكذيب مى كنند و كاملا به آنها بى اعتنا هستند.

مداخله الهي کافران را در تاريکي نگاه مي دارد

خدا ميفرمايد كه من قدرت فهم آياتم را از كساني كه در زمين به ناحق تكبر ميورزند ميگيرم. خداي مهربان در ادامه آيه ميفرمايد كه اگر آنها هر آيه اي و هر مدركي هم ببينند باز هم ايمان نمي آورند و نميتوانند بياورند و اگر راه راست را هم تشخيص دهند باز هم به راه راست بر نميگردند و اگر راه گمراهي را ببينند آن راه را سرنوشت خود قرار خواهند داد.
در ادامه ميفرمايد و اين به آن علت است كه آنان آيات مارا دروغ فرض كرده اند. كساني كه مشمول آيه بالا شوند ديگر با آنها كاري نميتوان كرد. از محمد و هزار امام هم كاري بر نميايد. اگر تمام پروفسور هاي علوم قرآني را هم بياوريد راه راست را نميتوانند به او نشان دهند.
در حقيقت خداي بزرگ به خاطر دروغ بستن عمدي به آياتش آنها را گمراه كرده است نه به خاطر كج فهميدن ايات قرآن و يا ندانستن محكمات و متشابهات.
چنين كسي ديگر بوسيله محمد رسول خدا هم به راه راست برنميگردد. تمام قرآن را هم براي او از اول تا آخر بخواني ديگر فايده اي ندارد.

[2:272] ليس عليك هدهم ولكن الله يهدي من يشاء وما تنفقوا من خير فلانفسكم وما تنفقون الا ابتغاء وجه الله وما تنفقوا من خير يوف اليكم وانتم لا تظلمون
[2:272] تو مسئول هدايت هيچ كس نيستى. فقط خداست كه هر كه را بخواهد (هدايت شود) هدايت مي كند. هرچه انفاق كنيد به نفع خود كرده ايد. هر انفاقى كه مي كنيد بايد به خاطر خدا باشد. هرچه انفاق كنيد، بدون كوچک ترين بي عدالتى به شما بازگردانده خواهد شد.

خداي مهربان در 17:82 ميفرمايد كه قرآن براي مؤمنان رحمت وشفاست. در عوض كساني كه ظالمند از فهم قرآن عاجز ميشوند. و اين به خاطر ظلمشان است نه به خاطر ندانستن عربي و يا مشكل بودن آيات قرآن و يا نبودن يك پروفسور قرآني بالاي سرشان.

[17:82] ما در قرآن براي مؤمنان شفا و رحمت فرو مي فرستيم. در حالي که، آن جز بر شرارت ستمكاران نمي افزايد.

خداي مهربان حتي با يك پشه هم كافران را افشا ميكند.

[2:26] ان الله لا يستحي ان يضرب مثلا ما بعوضة فما فوقها فاما الذين ءامنوا فيعلمون انه الحق من ربهم واما الذين كفروا فيقولون ماذا اراد الله بهذا مثلا يضل به كثيرا ويهدي به كثيرا وما يضل به الا الفسقين

[2:26] خدا از آوردن هيچ گونه مثالى* ابا ندارد، از پشه اى ريز گرفته تا بزرگ تر و اما كسانى كه ايمان دارند، مى دانند كه اين حقيقتى است از جانب پروردگارشان. و اما كسانى كه ايمان ندارند، مى گويند: "خدا از چنين مثلى چه منظورى داشت؟" او بدين وسيله بسيارى را گمراه و بسيارى را هدايت مى كند. ولى او هرگز گمراه نمى كند به جز ستمكارانى را،

خدا در 2:26 ميگويد كه خدا از مثل زدن يك پشه ابا ندارد. اما كساني كه قلبشان مريض است ميگويند كه خدا از اين مثل چه منظوري داشت ما كه نميفهميم. اين افراد همه چيز برايشان سوال ميشود. خدا آنها را از فهميدن قرآن ممنوع كرده است. قرآن براي فهميدن مشكل نيست بلكه خداي مهربان پرده اي بين آنها و قرآن قرار ميدهد تا كه آنها قرآن را نفهمند. اين به اين معنا نيست كه قرآن مشكل است و باعث گمراهي آنان شده است. بلكه آنها خود گمراه بودند و خدا هم گمراهترشان ميكند.

[7:186] من يضلل الله فلا هادي له ويذرهم في طغينهم يعمهون
[7:186] هر كه را خدا به گمراهى محكوم كند، هيچ كس راهى براى هدايتش نمى يابد. او آنان را سرگردان در گناهانشان رها مى كند.

كسي را كه خدا گمراه كند ديگر كسي نميتواند براي او كاري كند. حالا هر كسي ميخواهد باشد.

خدا صراحتا اعلام ميدارد كه كلمات قرآن گمراه كننده نيست.

[39:28] قرءانا عربيا غير ذي عوج لعلهم يتقون
[39:28] قرآني به عربي، بدون هيچ ابهام، باشد كه پرهيزكار شوند.

خداي مهربان ميفرمايد كه كينه و عداوت بين يهود تا قيامت وجود دارد و اين به علت كارهاي خودشان است.

[5:64] وقالت اليهود يد الله مغلولة غلت ايديهم ولعنوا بما قالوا بل يداه مبسوطتان ينفق كيف يشاء وليزيدن كثيرا منهم ما انزل اليك من ربك طغينا وكفرا والقينا بينهم العدوة والبغضاء الى يوم القيمة كلما اوقدوا نارا للحرب اطفاها الله ويسعون في الارض فسادا والله لا يحب المفسدين

[5:64] يهوديان حتي گفتند: "دست خدا بسته است!" اين دست هاي آنهاست كه بسته است. آنها به سبب چنين كفري كه بر زبان آوردند، لعنت شدند. بلكه، دست هاي او كاملا باز است. او هر طور كه بخواهد، مي بخشد. يقينا، آنچه پروردگارت بر تو نازل كرده است، باعث خواهد شد تا آنها در ستمكاري و كفري عميق تر فرو روند. درنتيجه، ما آنها را تا روز رستاخيز به عداوت و نفرت در ميان خودشان گرفتار كرديم. هرگاه آتش جنگي بيفروزند، خدا آن را فرو مي نشاند. آنها در زمين به فساد مي گردند و خدا پليدكاران را دوست ندارد.

اهل كتاب حقيقت را ميدانستند و عمل نميكردند. در نتيجه خدا بر كفرشان افزود.

[5:68] بگو: "اي اهل كتاب، شما هيچ پايه و اساسي نداريد، مگر آنكه از تورات و انجيل و از آنچه در اين از جانب پروردگارتان بر شما فرستاده شده است، حمايت كنيد." مطمئنا، آنچه از جانب پروردگارت نازل شده است، باعث خواهد شد كه بسياري از آنها در ستم و كفري عميق تر فرو روند. بنابراين، براي مردم كافر متاسف نباش.

حتي خداي بزرگ بوسيله رسولان الهي هم كافران را افشا ميكند.

زماني كه صالح پيامبر شد مردمش اورا مسخره ميكردند و ميگفتند كه چرا صالح مثل ما راه ميرود و مثل ما غذا ميخورد. و به اين طريق خداي مهربان بر گمراهي آنان مي افزود.

انسان خودش آزمايش شرك را انتخاب كرد.

[76:3] ما هر دو راه را به او نشان داديم، سپس، او يا سپاسگزار است يا ناسپاس.

[33:72] ما بار مسئوليت (آزادي انتخاب) را به آسمان ها و زمين و كوه ها عرضه كرده ايم، اما آنها بار اين مسئوليت را نپذيرفتند و از آن ترسيدند. ولي انسان آن را پذيرفت؛ او ستمكار بود، نادان.*

قرآن چه عربي باشد و چه عربي نباشد براي كساني كه دلشان پاك است و واقعا دنبال هدايتند شفاست اصلا مساله عربي نيست. مساله زبان مطرح نيست. كسي ممكن است عالم در عربي باشد (كم هم نيستند) اما بت پرست باشد.كسي هم ممكن است يك كلمه عربي نداند ولي با ايمان باشد. گمراهي ربطي به نحوه زبان و يا مشكل بودن قرآن ندارد.بلكه به دل ربط دارد. و خداست كه گمراه ميكند نه قرآن.

كساني كه دلشان پاك است خداي مهربان فهميدن قرآن را برايشان ساده ميكند. اما كساني كه قلبشان مريض است (حتي اگر پروفسور ! علوم قرآني باشند) از فهميدن قرآن عاجز هستند. و منظور قرآن را طبق ايده خود مينمايانند. اين نفهميدن به خاطر مشكل بودن قرآن نيست بلكه خودشان مشكل دارند. و خداي مهربان به اين طريق بر گمراهي آنان مي افزايد.مثال اين افراد در زمانه ما كم نيستند. كساني هستند كه قرآن ميخوانند اما هنوز از مقدسين خود طلب كمك ميكنند.

[41:44] اگر آن را قرآني غيرعربي قرار مي داديم، مي گفتند: "چرا به آن زبان نازل شد؟" چه به زبان عربي باشد يا غيرعربي، بگو: "براي کساني که ايمان مي آورند، هدايت و شفاست. و اما کساني که ايمان نمي آورند، نسبت به آن کر و کور خواهند بود، گويي از مکاني دوردست ندايشان مي دهند."

مداخله الهي است كه گمراه ميكند.

[18:57] چه كساني پليدتر از آنان كه مدرک پروردگارشان به آنان يادآوري شود، سپس بي آنكه بفهمند چه مي كنند، آنها را ناديده بگيرند. درنتيجه، ما بر قلب هايشان پرده مي نهيم و بر گوش هايشان كري تا آنها را از فهميدن آن (قرآن) بازدارد. بنابراين، هر كاري براي هدايتشان انجام دهي، آنها هرگز نمي توانند هدايت شوند.

کافران از فهم قرآن عاجزند و گوشهايشان كر است . كسي كه گوشش كر است چطوري او را ميتوان متوجه كرد. آيا اينجا مشكل متشابه و محكم است؟

[17:45] هنگامي كه قرآن مي خواني، ما ميان تو و كساني كه به آخرت ايمان ندارند، حجابي نامرئي قرار مي دهيم.
[17:46] ما بر افكارشان پوشش مي نهيم و بر گوش هايشان كري تا نفهمند. و هنگامي که فقط از روي قرآن* درباره پروردگارت موعظه مي کني، آنها با بيزاري مي گريزند.

آن عرب ساده بياباني به محمد ايمان آورد. در حالي كه كل قرآن هم نازل نشده بود و حرفي هم از صرف و نحو عربي نبود و از محكمات و متشابهات هم نپرسيد.ممكن است كسي فقط يك آيه از قرآن را بشنود و ايمان بياورد و ممكن است كسي تمام عمر خود را روي قرآن صرف كند ولي هنوز ايمان نياورده باشد . گمراهي واقعي اين است.خدا كسي را گمراه كند ديگر از هيچ كسي كاري بر نميايد.اما اگر خدا بخواهد كسي ايمان بياورد تمام آيات قرآني (محكم و متشابه) براي او آيت ميشود.تمام آيات قرآني براي او نشانه اي از طرف خدايند. از محكم و متشابه نميپرسد. به همه اش ايمان مياورد.و آياتي را كه متشابهند در حد راسخيت در علمش ميفهمد .خداي مهربان در دين سختي قرار نداده است.

[2:286] لا يكلف الله نفسا الا وسعها لها ما كسبت وعليها ما اكتسبت ربنا لا تؤاخذنا ان نسينا او اخطانا ربنا ولا تحمل علينا اصرا كما حملته على الذين من قبلنا ربنا ولا تحملنا ما لا طاقة لنا به واعف عنا واغفر لنا وارحمنا انت مولنا فانصرنا على القوم الكفرين
[2:286] خدا هرگز نفسى را بيش از توانايي اش تكليف نمي كند؛ هرچه خوبى كسب كند به نفع اوست و هرچه بدى كسب كند عليه اوست. "پروردگار ما، اگر فراموش مي كنيم و يا مرتكب خطا مى شويم، ما را محكوم نكن. پروردگارا، ما را از هر گونه كفرى عليه خودت حفظ فرما، تا مانند كسانى كه پيش از ما كفر ورزيدند، نباشيم. پروردگارا، ما را از ارتكاب به گناه پيش از آنكه براى توبه كردن دير شود، در امان بدار. از ما درگذر و ما را ببخش. تويى مولا و سرور ما. ما را بر مردم كافر پيروز گردان."

خداي مهربان ميفرمايد كه كلمه خوب همانند درخت خوبي است كه ريشه آن محكم و ثابت است. و شاخه هاي آن سر به آسمان كشيده است. اما كلمه بد همانند درخت بدي است كه از سطح خاك قطع شده است و ريشه اي ندارد كه آن را برجاي نگه دارد.

[14:26] ومثل كلمة خبيثة كشجرة خبيثة اجتثت من فوق الارض ما لها من قرار
[14:26] و مثال كلمه بد همانند درخت بدي است كه از سطح خاك قطع شده است؛ ريشه اي ندارد كه آن را بر جاي نگاه دارد.

[14:24] الم تر كيف ضرب الله مثلا كلمة طيبة كشجرة طيبة اصلها ثابت وفرعها في السماء
[14:24] آيا نمي بيني كه خدا كلمه خوب را همانند درخت خوب مثال زده است كه ريشه آن محكم و ثابت و شاخه هاي آن سر به آسمان كشيده است؟

تنها گناه غير قابل بخشش شرك است.هنوز 5 آيه از قرآن نازل نشده بود كه محمد به خداپرستي دعوت ميكرد. خداپرستي همان كلمه طيبه است. بيش از دوسوم قرآن راجع به قرارندادن شريك براي خداست. اين قسمت از قرآن همان محكمات قرآن است . اين قسمت همان ريشه درخت است . كسي كه اين را رعايت كند مثل يك درخت خوب ريشه اش محكم است و خدا اورا گمراه نميكند.و در حد فهم خود متشابهات را هم ميفهمد.اما كسي كه اين قسمت از قرآن را متشابه فرض كرده مثل درخت بدي است كه خدا اورا گمراه كرده است. يا اين فرد ديگر كاري نميتوان كرد. فقط خدا ميتواند اورا هدايت كند.

چگونه بايد قرآن را فهميد؟


چگونه بايد قرآن را فهميد؟

آيا قرآن توسط موجوديت انسان قابل فهم است يا اينكه فقط توسط انسانهاي بخصوصي مثل پيامبران و امامان قابل فهم است؟

آيه 3:7 يكي از ايات جنجال برانگيز و مهم بوده است كه خيلي از سوالات را بر انگيخته است. به طوريكه پيروان حديث اعلام ميكنند كه قرآن بدون معصوم قابل فهم نيست و بدون معصوم باعث گمراهي است.

اين عده اعلام ميكنند كه از آيات قرآن ميتوان فهمهاي مختلفي داشت و در نتيجه باعث ميشود كه هركس طبق ايده خودش به قرآن عمل كند و ما به احاديث و روايات معصومين نيازمنديم تا كه فهم درست را به ما نشان دهد.
و همچنين ميگويند كه بدون حديث ما حيران و سرگردان ميمانيم. آنها اعلام ميكنند كه خدا خودش گفته است تعدادي از آيات قرآن محكم و تعدادي متشابه است و ما اگر بدون حديث معصوم قرآن را بخوانيم متشابهات قرآن مارا گمراه ميكنند و ما به همين علت در حال حاضر گمراه نيستيم.
آنها مي گويند اگر قرار باشد كه قرآن را همه بفهمند ديگر نظر ثابتي وجود نخواهد داشت و ما به همين خاطر در حال حاضر در نظرات خود ثابت قدم (قفل) هستيم.
آنها احاديث و روايات را نماينده معصوم و قرآن را نماينده خدا ميپندارند. بطوريكه خيلي از موضوعات رواياتشان اصلا در قرآن به آن اشاره اي هم نشده است. اگر فشارهاي گروههاي رقيب نباشد آيات قرآني را اصلا به خاطر نمياورند. آنان قرآن را از كانال معصوم ميبينند و در حال حاضر روايات و احاديثشان نماينده معصوم است و به اين طريق هر آيه اي از قرآن با احاديثشان موافق بود فبها و اگر هم مخالف روايت بود آن آيه متشابه است و خودبخود آيه معناي روايت را پيدا خواهد كرد.
درهر حالت در تقابل حديث و آيه هميشه حديث برنده است زيرا كه حديث نماينده معصوم است و معصوم قرآن را بهتر از ما ميفهمد.
آنها اعلام ميدارند كه قرآن بدون روايات باعث تفرقه شده است و عده زيادي در طول تاريخ با استفاده از آيات قرآني منحرف شده اند و اين خود ضرورت فهم قرآن توسط روايات را ميرساند و عده اي هم كه مارا قبول ندارند به اين علت است كه روايات خودشان را دارند.
اين خلاصه اي بود از نظرات پيروان حديث كه قرآن را بدون روايات قابل فهم نميدانند.

اما سوالاتي كه ممكن است مطرح شود:
1- تعدادي از آيات قرآن متشابه است و متشابهات را فقط راسخان در علم ميدانند پس قرآن در كل نميتواند به طور مستقل استفاده شود.؟
2- اگر همه قرآن را خود بفهمند ميدانيد چه ميشود؟
3- چرا خدا در يكجا ميگويد قرآن ساده است و قابل فهم ولي در جايي ديگر ميگويد تعدادي از آيات آن متشابه است ؟


در جواب سوالات فوق به يك روشنگري نيازمنديم. خداي قادر توانا در قرآن چندين اسم براي قرآن قائل شده است. مثل كتاب
قرآن ذكر فرقان و ...

ما در اينجا فرق سه اسم مهم (يا سه صفت) (قرآن – كتاب- ذكر) را بيان ميكنيم و كليد حل آيه 3:7 هم همين است.

كتاب و قرآن :

قرآن (114 سوره ) شامل چندين كتاب است ([98:3] فيها كتب قيمة)
مثل كتاب ارث (تمام مطالب مربوط به ارث)
مثل كتاب روزه (تمام مطالب مربوط به روزه)
مثل كتاب قيامت (تمام مطالب مربوط به قيامت)
و ....


خداي مهربان هرچيزي را در جاهاي مختلف در قرآن شرح داده است . و قرآن هيچگونه شباهتي با كتابهاي ديگر در اين مورد ندارد.

يك فرد ي كه در علم راسخ نيست اگر مسائل مربوط به قيامت را در قرآن بخواند آن را ميفهمد اما اگر به او بگوييد كه قرآن در كل در مورد قيامت (كتاب قيامت) چه گفته است نميتواند پاسخ دهد.

به همين خاطر خداي مهربان در مورد قرآن ميگويد (هدي للناس ) (هدايت است براي همه مردم )
و در مورد كتاب ميگويد (هدي للمتقين) (هدايت است براي متقين)

در مورد قرآن ميگويد همه قرآن قابل فهم است اما در مورد كتاب ميگويد تعدادي آيات متشابه است و فقط راسخون در علم آن را ميدانند .

احتمالا فرق بين قرآن و كتاب مشخص شد.

دو آيه زير را در نظر بگيريد :

[11:1] الر كتب احكمت ءايته ثم فصلت من لدن حكيم خبير
[11:1] ا. ل. ر. اين كتابي است آسماني كه آيات آن كامل و سپس به وضوح شرح داده شده است.* اين از جانب حكيمترين و آگاهترين مي آيد.

[39:23] الله نزل احسن الحديث كتبا متشبها مثاني تقشعر منه جلود الذين يخشون ربهم ثم تلين جلودهم وقلوبهم الى ذكر الله ذلك هدى الله يهدي به من يشاء ومن يضلل الله فما له من هاد
[39:23] خدا بهترين حديث را در اين نازل كرده است؛ كتابي هماهنگ و باثبات كه به هر دو راه (بهشت و دوزخ) اشاره مي كند. پوست كساني كه هيبت و حرمت پروردگارشان را ارج مي نهند از آن منقبض مي شود، سپس پوست و قلبشان براي پيام خدا نرم مي شود. چنين است هدايت خدا؛ او آن را به هر كه بخواهد (هدايت شود)، عطا مي كند. و اما كساني را كه خدا به گمراهي فرستد، هيچ چيز نمي تواند آنها را هدايت كند.


خداي مهربان در يك جايي ميگويد كتابي كه كل آيات آن به تدريج و تفصيل محكم شده است (كتب احكمت ءايته) و در جاي ديگر ميفرمايد كتابي كه آيات آن به هم شبيهند (كتبا متشبها)

مثلا آياتي كه در كل در مورد ارث در جاهاي مختلف آمده است به آن آيات متشابه (شبيه به هم در مورد ارث) ميگويند.

در كل همه قرآن را ميفهمند (هدي للناس) اما راسخون در علم فقط ميتوانند آيات متشابه را استنتاج كنند.
در عين حال كه كتاب و قرآن هردو يكي است در عين حال تعدادي از آيات كتاب متشابه است و تعدادي از آيات محكم است.
مثلا يك فرد عامي كلا هركجاي قرآن را برايش بخواني ميفهمد اما ممكن است نداند كه قرآن در كل در مورد ارث چي گفته است.
اما آيات محكم را همه مردم ميفهمند واگر كسي آيه اي را هم نفهمد آيه را رد نميكند بلكه به آن ايمان مياورد.
اما جديدا گروههايي پيدا شده اند كه هيچ آيه اي (محكم و غير محكم) را بدون حديث دست نميزنند. و همه را با عينك روايات ميبينند.

آيات محكم :
1- آياتي كه در مورد شريك قرارندادن براي خداست
2- آياتي كه در مورد معاد و حساب و كتاب بعد از مرگ است
3- آياتي كه در مورد زندگي دنيا (آزمايشات الهي )و داستانهاي قرآني است
4- و .....


اسم ديگر قرآن ذكر است كه :

[15:9] انا نحن نزلنا الذكر وانا له لحفظون
[15:9] مسلما، ما اين تذکر را نازل کرده ايم و مسلما، آن را حفظ خواهيم کرد.*

[38:1] ص والقرءان ذي الذكر
[38:1] ص.* و قرآن که حامل مدرک است.**

ذكر = قرآن به عربي
خدا خودش ميگويد ذكر را ما حفاظت ميكنيم (متن عربي قرآن را)


[88:21] فذكر انما انت مذكر
[16:44] بالبينت والزبر وانزلنا اليك الذكر لتبين للناس ما نزل اليهم ولعلهم يتفكرون

[54:17] ولقد يسرنا القرءان للذكر فهل من مدكر

در آيه بالايي خدا ميفرمايد من متن عربي قرآن (ذكر) را براي فهميدن آسان كردم.

در جايي ديگر ميگويد اگر در چيزي در قرآن مشكل داشتيد از اهل ذكر بپرسيد (توجه شود در صورت داشتن مشكل)
اهل ذكر = كساني كه در متن عربي قرآن واردند.

[21:7] وما ارسلنا قبلك الا رجالا نوحي اليهم فاسءلوا اهل الذكر ان كنتم لا تعلمون
[21:7] ما پيش از تو جز مرداني را كه به آنها وحي كرديم، نفرستاديم. از كساني كه كتاب آسماني مي دانند، سئوال كنيد، اگر نمي دانيد.

هدايت براي عامه مردم هم همان فهميدن قرآن است نه فهميدن كتاب. راسخون در علم ميتوانند كتاب را بفهمند .


خدا در جاهاي مختلفي بر آسان بودن قرآن اصرار دارد و ميفرمايد كه قرآن شعر نيست و براي همه قابل فهم است.
اما ممكن است در جايي ما قرآن را نفهميم پس ممكن است مشكل از گيرنده ما باشد به احتمال قوي گيرنده ما مشكل دارد و يا شايد سيگنال ما ضعيف است پس بهتر است با عبادت و تقوي سيگنال خود را تقويت كنيم و در اين راه ممكن است از كساني ديگر (مثل اهل ذكر) كمك بگيريم.

خداي مهربان ميگويد در صورت ندانستن از اهل ذكر كمك بگيريد. اما عده اي ديگر كلا همه را از كانال اهل ذكرشان!!! ميبينند.
و به اصطلاح خودماني مقلد هستند.

[8:29] يايها الذين ءامنوا ان تتقوا الله يجعل لكم فرقانا ويكفر عنكم سيءاتكم ويغفر لكم والله ذو الفضل العظيم
[8:29] اي كساني كه ايمان آورده ايد، اگر هيبت و حرمت خدا را ارج نهيد، او به شما بينش عطا خواهد كرد، گناهانتان را پاك مي كند و شما را مي بخشد. خدا داراي موهبت بي پايان است.

اما اگر ما معتقد باشيم كه قرآن قابل فهم نيست در آنصورت كسي نميتواند مارا كمك كند.

ممكن است پيروان حديث سوالاتي را مطرح كنند :

1- اگر قرار باشد هركسي خود قرآن را بفهمد ميدانيد كه چه اختلاف نظراتي پيش ميايد؟
جواب :

مگر آيات قرآني فالگيري است كه هربار چيزي از آب در آيد . در ثاني خدا خودش به همه دستور داده است كه قرآن را بخوانيم.هدف از خواندن قرآن هدايت است . كسي كه هدايت شود شما چه مشكلي با او داريد ؟ شايد ديگر جزو گروه شما نيست!!!
در ضمن فرقه فرقه شدن دقيقا به علت پيروي از احاديث است نه قرآن .
ثالثا مگر روايات كم اختلاف بوجود آورده است. هر فرقه اي روايات حودش را دارد آيا اختلاف از اين بالاتر هم هست!؟
گروههايي هم كه قرآن را بهانه فرقه خود كرده اند چيز عجيبي نيست زيرا اين رسم روزگار است فرقه هاي منحرف هميشه براي تحميل نظرات خود بر قرآن تلاش ميكنند.

2- ممكن است كه ما آيه قرآني را درست نفهميم و برعكس آن را بفهميم پس محتاج رواياتمان هستيم.!
جواب :
مگر قرآن عربي نيست ؟ مگر حديث هم عربي نيست؟ به قول تمام محققين متن قرآن بسيار ساده تر از متن احاديث است
زيرا خدا خودش ميگويد من متن قرآن را ساده خلق كردم. مطمئنا كسي بالاتر از خدا نيست.

در ثاني شما كه با اين احتمالات دست از آيات قرآني كشيده ايد. چرا اين احتمالات را در مورد حديث به كار نميبريد؟

الف- حديث ممكن است دروغ باشد و اكثرا هم همينطوري است.
ب- كلمه به كلمه قرآن از طرف خداست و روي كلمات ميتوان حساب كرد اما چنين چيزي در مورد حديث وجود ندارد.

3- همه وقت خواندن قرآن را ندارند! پس آنها بايد از روايات پيروي كنند!
جواب :
كسي كه وقت خواندن قرآن را نداشته باشد پس چطوري وقت خواندن احاديث را دارد؟
خدا خودش دستور داده است تا آنجاييكه ميتوانيم قرآن بخوانيم.خدا ميخواهد فكرمان را به كار بيندازيم.
اگر چيزي را ندانست ميتواند آثار اهل ذكر را مطالعه كند.


انشالله كه خداي بزرگ و قادر توانا همه مارا به راه راست هدايت كند.



12/07/2004

سنت قرآن يا قرآن سنت؟

سنت قرآن يا قرآن سنت ؟

سالهاست كه مساله اسلام و مسلمانان و عقب ماندگيهاي مسلمانان ذهن خيلي ها را در تمام دنيا و بخصوص ايران به خود مشغول كرده است چرا مسلمانان چنين روز و وضعي دارند حتي به نوشته هاي كتاب مقدس خود عمل نميكنند چه چيزي اين معزل را بوجود آورده است چه چيزي آنها را به حيطه انحطاط و تزلزل كشانده است آيا اين قوانين و دستورات كه در حال حاضر به آن معتقدند مايه محدوديت و عقب ماندگي آنها نيست؟
تمام بدبختي هاي مسلمانها از تبعيت كتابهاي حديث و سنت است . حديث و سنت است كه تمام مسلمين را به بت پرستي كشانده است . حديث و سنت مثل زنجيري مغز و قلب مسلمانان را تسخير كرده است و چنان آنها را به ورطه انحطاط كشانده است كه در زمان ما مسلمان بودن يعني عقب ماندگي يعني بت پرستي يعني تبعيت از خرافات و تبعيت از شيطان.

آيه 168و169و170و171 سوره بقره:

168: اى مردم، از محصولات زمين، تمام چيزهايى را که خوب و حلال هستند بخوريد و از گام هاى شيطان پيروى نکنيد؛ او سرسخت ترين دشمن شماست. ۱۶۹: او فقط شما را به کارهاى پليد و نادرست امر مى کند و اينکه شما درباره خدا چيزى بگوييد که نمى دانيد. ۱۷۰: هنگامى که به آنها گفته شود، "از آنچه خدا در اين نازل کرده است پيروى کنيد،" مى گويند، "ما فقط از آنچه از اعمال والدين خود يافتيم، پيروى مى کنيم." اگر والدين آنها نفهميده بودند و هدايت نشده بودند ۱۷۱ : مثال چنين کافرانى، مانند طوطى هايى است که هر صدا و آوايى را که مى شنوند، بدون آنکه بفهمند، تکرار مى کنند. کر و گنگ و کور؛ آنها نمى توانند بفهمند.

اين همان وعده خداوندي است كه اگر به گفته شيطان حلال را بر خود حرام كنيم در آن صورت شيطان موفق شده است كه ما را به فقر و فحشا و عقب ماندگي بكشاند و اين براي مسلمين حاضر پيش آمده است . يكي از راههايي كه شيطان ميخواهد خداپرستان را به فساد و بدبختي بكشاند پيروي از منبع ديگري به عنوان حديث و سنت در كنار قرآن است . قرآن كتاب هدايت است و كتاب همه انسانهاست .

در اينجا 35 دليل جهت ابطال پيروي از غير قرآن مياورم .

انتظار دارم كه كساني در بحث شركت كنند كه به قرآن به عنوان كتاب آسماني ايمان دارند و از كساني كه خدا و يا قرآن را به عنوان كتاب آسماني قبول ندارند خواهشمندم كه بحث را در يك تاپيك ديگر دنبال كنند.

دليل 1--- قرآن همان منبع ديني است

كه جهت نذارت و بشارت آمده است و دنباله تورات و انجيل و ساير كتب آسماني است . اگر ما فقط قرآن را منبع هدايت خود قرار دهيم در اين صورت از دست خرافات سنت و حديث خلاص ميشويم و با ساير جوامع هماهنگ ميشويم. ممكن است اين مساله براي خيلي ها قابل هضم نباشد وبگويند كه پس اين همه حديث خوب چي ميشود. بايد عرض كنم كه اين حرف همان وسوسه شيطان در جهت انحراف دين هدايت كننده بشر است. مسلمانان احاديث را منبع هدايت و قانون خود قرار داده اند و اين دقيقا همان چيزي است كه شيطان ميخواهد.

دليل 2 --- قرآن به مسلمانان دستور ميدهد

كه فقط از قرآن پيروي كنند و هيچ حديثي به جز آيات خدا را قبول نكنند.

انعام/114: آيا غير از خدا، منبع ديگرى را به عنوان قانون، مرجع قرار دهم، در حالى که او اين کتاب را با تمام جزئياتى مفصل براى شما نازل کرده است کسانى که کتاب آسمانى دريافت کردند، تشخيص مى دهند که اين از جانب پروردگارت، با حقيقت نازل شده است. هيچ شکى به خود راه نده.

و همچنين نگاه كنيد به : جاثيه /6

دليل 3--- تنها سنت ذكر شده در قرآن سنت الله است

در هيچ جاي قرآن از سنت و حديث محمد و يا اهل بيت سخني نرفته است و تنها سنت ذكر شده در قرآن همان سنة الله است

سنة الله في الذين خلوا من قبل و لن تجد لسنة الله تبديلا احزاب/6 و فاطر/43 و فتح/23

در قرآن فقط دو آيه است که شرح مى دهد پيغمبر محمد "بشرى بيش از شما نيست."
آيا اين تصادفى است که هر دو مورد در پايان آيه شرک را منع مى کند
آيه اول : كهف / 109 تا 110
لمات رب و لو جئنا بمثله مددا (۱۰۹) قل انما أنا بشر مثلکم يوحى ال أنما الهکم اله واحد فمن کان يرجوا لقاء ربه فليعمل عملا صالحا و لا يشرک بعباده ربه أحدا (۱۱۰)
ترجمه :
بگو(محمد)، "اگر اقيانوس براى کلمات پروردگار من مرکب مى بود، اقيانوس تمام مى شد، قبل از اينکه کلمات پروردگار من به اتمام رسد، حتى اگر مرکب را دو چندان کنيم."۱۱۰- بگو (محمد)، "من هم مانند شما بشرى بيشترنيستم، به من وحى شده که خداى شما خداى واحد است. کسانيکه به ديدار پروردگار خود اميدوار باشند، بايد پرهيزکارى کنند و هرگز معبودى در کنار پروردگار خود نگذارد."

در اين آيه حرف از اين ميزند كه كلمات خدا هيچوقت به پايان نميرسد و اگر ميخواست كتابي كاملتر به شما ميداد و از طرف ديگر ميگويد كه محمد هم بشري بمانند شماست و اين خود همه جيز را ثابت ميكند . ثابت ميكند كه كلمات خدا همين قرآن است و بس.
آيه دوم : فصلت / 6( قل انما أنا بشر مثلکم يوحى الي أنما الهکم اله واحد فاستقيموا اليه و استغفروه و ويل للمشرکين)
بگو (محمد)، "من بشرى بيش از شما نيستم، که به من وحى شده که خداى شما خداى واحد است. بايد فقط به او اخلاص بورزيد و از او آمرزش بخواهيد. واى بر مشرکين. مؤمنان واقعى به گفته پروردگارشان ايمان دارند اينکه قرآن کامل، بى عيب و مفصل با جزئيات است وبايد فقط آن را منشاء هدايت دينى قرار دهند. فقط مشرکين غير از قرآن را مى جويند. پيروى از "حديث و سنت" ساختن بت از پيغمبر محمد است برخلاف خواسته اش.
دليل 4--- وظيفه محمد تنها تبليغ رسالت است و لا غير

ماعلي الرسول الا البلاغ و الله يعلم ماتبدون و ما تكتمون مائده/99و92 ونحل/35و82 ونور/54 و شوري/48

پيروي از محمد و اسوه بودن محمد :

عده اي ميگويند كه سنت و احاديث محمد جزو منابع الهي است زيرا خدا خودش گفته محمد اسوه حسنه است . بايد عرض كنم كه اين افراد نميفهمند كه محمد فقط قرآن را آورده و در اين مورد اسوه حسنه است (محمدي كه در قرآن است اسوه است نه احاديث كه اكثرا دروغ است)

لقد کان لکم في رسول الله أسوه حسنه لمن کان يرجوا الله و اليوم الَآخر و ذکر الله کثيرا (۲۱)
ترجمه : ۲۱ - رسول خدا سرمشق خوبى است براى آن عده از شما که در جستجوى خدا و روز بازپسين هستند و مدام خدا را ياد مى کنند.(۳۳:۲۱)

محمد براي كساني كه در جستجوي خدا و روز بازپسين هستند و كساني كه خدا را ياد ميكنند الگو است.

اين قرآن ذكر است براي مومنان. و اين قرآن بهترين و تنها منشا براي جستجو و شناخت خداست.

اما مسلمانان محمد را در (طريقه دستشويي رفتن و طريقه راه رفتن و ...) هم الگو ميدانند.

در حالي كه خدا ميگويد محمد هم بشري مثل شماست و هربشري راه ميرود.

جالب اين است كه ابراهيم نيز لغت به لغت با چنين کلماتى در قرآن شرح داده شده است.

قد کانت لکم أسوه حسنه في ابراهيم و الذين معه (۵) لقد کان لکم فيهم أسوه حسنه لمن
کان يرجوا الله و اليوم الَآخر و من يتول فان الله هو الغني الحميد (۶)

ترجمه : ( مثال خوبى از ابراهيم و کسانى که با او بودند براى شما زده شده است........ آنها سرمشق خوبى هستند براى کسانيکه در جستجوى خدا و روز آخر مى اشند.(۶۰:۶))

خوب حالا اگر كسي توانست فقط يك حديث از ابراهيم ذكر كند مساله حل است. مطمئنا كسي نميتواند . خدا خودش ميفرمايد كه ابراهيم براي ما اسوه حسنه است ولي خودش ميدانست كه ابراهيم 5000 سال پيش زندگي ميكرد و كتاب حديثي از او بجاي نمانده است . پس ما از چه چيز ابراهيم پيروي كنيم.
جواب اين است كه ابراهيم هماني است كه خدا در قرآن ذكر كرده است . خدا ميگويد ابراهيم مسلمان
بود مشرك نبود نماز به پا ميداشت زكات ميداد و .... كه در قرآن ذكر كرده است .
نماز و روزه و زكات و حج از ابراهيم به ما رسيده است
و ما همه در اين مورد تابع ابراهيم هستيم در حقيقت اسوه بودن ابراهيم و يا محمد يعني پيروي از گفته هاي قرآن .

(زيرا قرآن است كه سرگذشت درست و بدون انحراف آنها را ذكر كرده است.)

آيا باز هم حرف خود را تكرار ميكني ؟؟؟؟

دليل 5--- در كل قرآن گفته شده (اطاعت از رسول) نه (اطاعت از محمد)

اين يعني اطاعت از محمد از جنبه رسالتش درست است نه از جوانب ديگر. جنبه رسالت محمد هم همان كتاب آسماني قرآن است. ساير موارد مربوط به زندگي شخصي محمد است و اطاعت از او به عنوان مصدر هدايت يك نوع بت پرستي است. البته اگر چنين حرفي را به يك مسلمان بزنيد مثل اين است كه به يك مسيحي بگوييد عيسي پسر خدا نيست.

اطاعت از محمد يعني اطاعت از محمدي كه توي قرآن است نه احاديث كه اكثرا دروغ است.اين يعني اطاعت از همان قرآن.
مگر نميبينيد كه اكثر آيات قرآن با قل (بگو) شروع ميشود. قرآن بوسيله محمد ابلاغ ميشد و اطاعت از محمد يعني اطاعت از گفته هاي
قرآن.

دليل 6--- از خود محمد حديث نقل شده است كه دستور داده بود هيچ حديثي را ننويسند

و اين امر تا اواخر قرن دوم هجري رعايت ميشد . پيشرفتهاي فكري و علمي مسلمين هم در آن اوايل مربوط به عدم محدوديت به سنت خاصي بود. چرا محمد دستور به عدم تدوين حديث ميدهد.؟ اگر دستور نداده است پس چرا خود احاديث (مساله به اين مهمي) را ننوشت؟؟
پس آنهايي كه قبل از قرن دو م هجري ميزيستند (قبل از تدوين احاديث)گمراهند زيرا در آنزمان اين كتابهاي حديث موجود نبود.؟؟؟؟!!!!

دليل 7--- خدا به پيغمبر دستور ميدهد

كه به ما بگويد محمد در آنچه بر او نازل ميشود اشتباه نميكند ولي در احاديث و اعمال شخصي خود ممكن است دچار اشتباه شود.

قل اني ضللت فانها اضل علي نفسي و ان اهتديت فيما يوحي الي ربي انه سميع قريب سبا/50

ترجمه: بگو، "اگر من گمراه شوم، در اثر کوتاهى خودم گمراه مى شوم. و اگر هدايت شدم، بخاطر الهام پروردگار من است. او شنواست، نزديک.

خدا خودش ميدانست كه مسلمانان در چنين ورطه خطرناكي خواهند افتاد به همين خاطر چندين اشتباه از محمد را در قرآن ذكر كرده است كه اينجوري ميخواهد به ما بگويد كه پيروي فقط از قرآن است و در ساير موارد (حديث – سنت – سيره -) هيچگونه پيرويي لازم نيست.

از جمله در آيات زير سهويات محمد ذكر شده است:
انفال/68 توبه/43 توبه/113 توبه/114 احزاب/37 تحريم/1 عبس /1-11

دليل 8---- احتياجي به تفصيلات ديگر نيست و كامل است انعام/115

دليل 9---- قران آسان است و چيزي كه آسان است احتياج به پيوست ندارد

الر تلك ايات الكتاب المبين يوسف /1
فانما يسرناه بلسانك لعلهم يتذكرون دخان /58 و هود /1 و انعام /114
[54:17] ولقد يسرنا القرءان للذكر فهل من مدكر

ما قرآن را براي يادگيري آسان كرديم. آيا هيچ يک از شما مي خواهد ياد بگيرد؟

دليل 10 ---- خدا احتياج ندارد چيزي به كتابش اضافه شود

خدا از طريق قرآن به ما ياد ميدهد كه كلماتش تمام نميشود و اگر او ميخواست ميتوانست كتابي كاملتر و جزئي تر به ما بدهد و ادامه
نزول مطالب آسماني را به پيرزنان محول نميكرد

دليل 11 ---- خدا از موءمنان حقيقي ميخواهد كه با پيروي از كلام رهبران ديني به جاي كلام خدا در تله بت پرستي نيفتند اين نشان ميدهد كه منبع بت پرستي پيروي از كلام رهبران ديني به جاي قرآن است.

توبه/31
آنها به جاى خدا، رهبران مذهبى و علماى خود را ارباب قرار داده اند. عده اى ديگر مسيح، پسر مريم را بعنوان پروردگار پرستيدند. به همه آنها امر شده بود که فقط يک خدا را پرستش کنند. غير از او خداى نيست. تجليل او را، بسيار بالاتر از آنکه شريکى داشته باشد.

دليل 12--- موءمنان حقيقي ميدانند كه وقتي خدا چيزي ميگويند منظوري دارند:

و چيزي كه نميگويند هم به منظوري است . در اين صورت هر چيزي كه در قرآن ذكر شده براي هدايت كافي است . مگر هدف خدا از فرستادن پيامبران هدايت و تنذير و تبشير نيست پس ديگر چرا خود را به مصادر ديگر محدود كنيم . هدف از ارسال رسول يكتا پرستي است يكتا پرستي در همه جهات : مصدر دين – عبادت – نيايش

دليل 13 ---- خدا از موءمنان حقيق ميخواهد كه در هر مورد اطلاعاتي ميبينند يا ميشنوند تحقيق كنند

ولي مسلمانهاي فعلي به چيزي باور دارند كه قانون احتمالات هم درستي آن را نميرساند

تكرار تاريخ :

كتاب تورات و انجيل هم فرستاده خدايند و اما تورات فعلي بخشهاي مختلف مثل ميشناه ) mishnahسيره موسي( و جماره ) gemarah احاديث موسي( و ...را دارا ميباشد آيا اين همان تكرار تاريخ نيست؟؟! متاسفانه تكرار تاريخ است.

يهوديها ميشناه را بر تورات ترجيح ميدهند و مسلمانان هم حديث را بر قرآن ترجيح ميدهند و
سيره و سنت و احاديث را در كنار كتاب خدا قرار داده اند.

يهوديها ميگويند تورات بدون ميشناه معني ندارد مسلمانان هم ميگويند قرآن بدون حديث معني ندارد.
تاكتيك هردو گروه يكي است. زيرا منشا آن كسي نيست جز شيطان ملعون.

دليل 14---- سنت و حديث در كنار قرآن جزو وسوسه هاي شيطان است .

عربها اگر از سنت و حديث پيروي ميكنند به اين دليل است كه اين آئين و سنت ديرينه خودشان است ولي پيروي ايرانيان مسلمان و ساير ملل مسلمان از سنت و حديث جزو وسوسه هاي شيطان است . شيطان به اين طريق اين ملتها را از پيشرفت باز ميدارد و فقر و بيچارگي و مريضي رواني را براي اين ملتها به ارمغان آورده است و آنها را از قرآن و خدا دور ميكند.

كدام آيه قرآن مارا به پيروي از كتابهاي حديث امر ميكند ؟ كدام آيه ؟؟
واقعا ما چقدر از احاديث كتابهاي معتبر خود (كه نديده ايم ) را ميشناسيم؟؟
آيا قرآن فقط براي رهبران مذهبي نازل شده است ؟؟

دليل 15- اثبات تاليف الهي:

احاديث اكثرا مشكوكند حديث محكم خيلي كم است كسي كه كتب حديث را نگاه كرده باشد اينها را ميفهمد . دوستان جهت آزمايش به منابع اصلي حديث نگاه كنند . اختلاف توي احاديث خيلي زياد است . اكثر حديثها ضدش هم موجود است . چرا اكثر حديثها ضدش هم موجود است .
آيا محمد ضد و نقيض حرف ميزده است؟!!!

با توجه به ايه زير حديث جزو منبع الهي نيست .
افلا يتدبرون القران و لو كان من عند غيرالله لوجدوا فيه اختلافا كثيرا ترجمه : [4:82]
چرا قرآن را با دقت مطالعه نمى كنند؟ اگر از جانب غير خدا بود، در آن ضد و نقيضهاي بسيار پيدا مي كردند.

دليل 16- معيار مهم آيات الهى
بعضى از مردم ادعا مى کنند که ٍ حديث و سنت"آيات الهى هستند. واضح است، آنان آگاه نيستند که معيار آيات الهى حفاظت کامل آن است. چون حديث و سنت پيغمبر زياد تحريف شده اند، هرگز نمى تواند معيار آيات الهى شود. اين يک واقعيت تصديق شده است که اکثر حديث ها دروغ هايى ساختگى هستند.
انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون (۱۵:۹)ما پيام را نازل کرديم و قطعاٍ ، ما آن را حفظ خواهيم کرد. (۱۵:۹(
جاءهم و انه لکتاب عزيز (۴۱) لا يأتيه الباطل من بين يديه و لا من خلفه تنزيل من حکيم حميد (۴۱:۴۲)

دليل 17- محمد نه توضيح مى دهد، نه تفسير مى کند و نه قرآن را پيش بينى مى کند
فقط قرآن را تحويل مى دهد و پيروى مى کند. اما اكثر مسلمانان امروزي ادعا مى کنند که حديث و سنت براى توضيح دادن قرآن لازم هستند. هر چند قرآن تعليم مى دهد که معلم قرآن خداست؛ که اوست کسى که قرآن را در دل مؤمنان قرار مى دهد صرف نظر از زبان مادريشان؛ و محمد قرآن را توضيح نخواهد داد. آيه پايين را مشاهده کنيد:فصلت / 44

[41:44] ولو جعلنه قرءانا اعجميا لقالوا لولا فصلت ءايته ءاعجمي وعربي قل هو للذين ءامنوا هدى وشفاء والذين لا يؤمنون في ءاذانهم وقر وهو عليهم عمى اولئك ينادون من مكان بعيد
اگر قرآن را به زبانى غير از عربى قرار مى داديم مى گفتند، "چرا به آن زبان نازل شد "چه آن به زبان عربى باشد يا غير عربى، بگو، "براى کسانيکه باور دارند، هدايت و شفا است. و کسانى که باور ندارند، نسبت به آن کر و کور خواهند بود، چنانچه گويى از جاى بسيار دورى آنها را خطاب مى کنند.قيامت /16 تا 19لا تحرک به لسانک لتعجل به (۱۶) ان علينا جمعه و قرآنه (۱۷) فاذا قرأناه فاتبع قرآنه (۱۸) ثم ان علينا بيانه (۱۹) اما ترجمه آن :
۱۶ –
با شتاب زبان (محمد) به بيان آن مگشاى. ۱۷ - اين ما هستيم که آن را بصورت قرآن جمع آورى خواهيم کرد. ۱۸ - و چون آن را بخوانيم، تو از چنين قرآنى پيروى کن. ۱۹ - سپس اين ما هستيم که آن را شرح خواهيم داد.
در همين آيه آخري فرموده : (ان علينا بيانه) يعني بيان آن برعهده ماست و ديگر بيش از اين چه ميتوان گفت به كساني كه ميگويند حديث براي تفسير قرآن لازم است . قرآن خود مفسر خود است.

دليل 18- آيا محمد از ايه (مشرقين و مغربين) كرويت زمين را ميفهميد؟
مسلما نه و محمد هم مثل بقيه ديگران زمين را مسطح فرض ميكرد و اين البته عيب نيست بلكه اينجزو مقتضاي زمان است و فهم قرآن هم براي محمد نسبي بود و اين همان معجزه شگفت انگيز قرآناست . اطاعت از محمد يعني اطاعت از قرآن يعني عمل به آن .

دليل 19 -يک خدا / يک منشاء
خالق مطلق فرمان مى دهد که قرآن، اختصاصاٍ قرآن، بايد تنها منشاء تعليمات دينى باشد.علاوه بر آن، به ما فرمان داده مى شودکه پذيرفتن هر منشاء ديگرى براى هدايت دينى مساوى اين است که خداى ديگرى در کنار خدا گذاريم و منشا تمام بت پرستيها و بدبختيها هم همين است.

دليل 20- فرقه هاى مذهبي محكوم اند

خداوند در قرآن لعنت بر كساني ميفرستد كه دين را فرقه فرقه كرده اند و بر علمايي كه حرف غير خدا را به خدا نسبت مي دهندبر اين اساس فرقه هاى مذهبي محكوم اند [6:159] ان الذين فرقوا دينهم وكانوا شيعا لست منهم في شيء انما امرهم الى الله ثم ينبئهم بما كانوا يفعلون
كساني كه خود را به فرقه هاي مختلف تقسيم مي كنند، با تو نيستند. قضاوت آنها با خداست، سپس او آنها را از آنچه كرده بودند، مطلع خواهد كرد.
ولي در حال حاضر مسلمانهاي فعلي به فرقه هاي مختلفي تقسيم شده اند و هر كس هم به فرقه خود افتخار ميكند و به دانسته هاي خود مينازد . و تمام جر و بحث آنها راجع به مسائل تاريخي است و اختلافات تاريخي را سر لوحه مذاهب خود قرار داده اند . درحقيقت اينها دين ندارند بلكه مذهب دارند. آنچيزي كه خدا براي ما فرستاده است دين است نه مذهب.
هر فرقه اي بر فرقه ديگر افتخار ميكند . و اين درحالي است كه خدا يك دين را براي ما فرستاده است نه چند دين.

[,3230:31] منيبين اليه واتقوه واقيموا الصلوة ولا تكونوا من المشركين. من الذين فرقوا دينهم وكانوا شيعا كل حزب بما لديهم فرحون

تسليم او باشيد، هيبت و حرمت او را ارج نهيد، نمازها (ارتباط با خدا) را به جا آوريد و- هر كاري مي كنيد- هرگز به دام شرك و بت پرستي نيفتيد. (به بت پرستي آلوده نشويد،) مانند كساني كه دين خود را به فرقه هاي مختلف تقسيم مي كنند؛ هر گروهي به آنچه دارد، خوشنود است.

دليل 21 - پيام از پيام آور مهمتر است.

ارزش و احترامي كه ما به پيام آوران ميگذاريم بخاطر پيام آنهاست

سوره توبه :
[9:1] براءة من الله ورسوله الى الذين عهدتم من المشركين
در اين اتمام حجتي است از جانب خدا و رسولش به مشركاني كه با شما پيمان مي بندند.سوره توبه برائت است با مشركان . ولي ميبينيم كه خدا ميگويد برائت از طرف خدا و رسولش.در عين حال ميدانيم كه سوره توبه از طرف خداست ولي در عين حال خدا ميگويد برائت از طرفخداو رسولش .نكته اي كه اينجا روشن است اين است كه پيام (برائت)از طرف خداست ولي خدا پيام را به خدا و رسول (هردو)نسبت ميدهد. زيرا كه پيامرسان رسول است و اين به آن معنا نيست كه رسول خود سوره توبه را ساخته است. بلكه چون سوره از طرف رسول به مردم ميرسد پس رسول مسئوليت گفته هاي رسالت خود (تنها ابلاغ قرآن) را بر عهده بايد بگيرد و اين هر گونه شك و شبهه اي را در وظيفه رسول (تنها ابلاغ قرآن ) باقي نميگذارد. و از اين نظر احترام رسول (احترام معقولانه از جنبه رسالت رسول) به معناي احترام به رسالت است.
دليل 22- تعيين درستي و نادرستي حديث كاري بس دشوار است

كه معياري جز تعبيرات شخصي ندارد. بيشتر اين احاديث سينه به سينه دهن بدهن نقل شده و چه بسا امكان دارد به اصطلاح يك كلاغ چهل كلاغ شده باشد.- اكثر احاديث تحت تاثير مسائل كلامي (معتزله – اشاعره - شيعه) قرار گرفته اند.- اكثر احاديث تحت تاثير مسائل سياسي و حكومتي (بني عباس – علويان – امويان و ...) قرار گرفته اند.- اكثر احاديث محدود به علم ارسطويي هستند.

دليل 23- معناي نماز را تغيير داده اند .

چهار شعار ديني(نماز-زكات – روزه – حج ) از ابراهيم به محمد رسيده است و محمد در اين مورد پيرو ابراهيم است.

[16:123] ثم اوحينا اليك ان اتبع ملة ابرهيم حنيفا وما كان من المشركين
سپس ما به تو (محمد) وحي کرديم که از دين ابراهيم* پيروي کن، يکتاپرستي؛ او هرگز مشرک نبود.

[19:59] فخلف من بعدهم خلف اضاعوا الصلوة واتبعوا الشهوت فسوف يلقون غيا

پس از آنها، او نسل هايي را جايگزين آنان كرد كه نمازها (ارتباط با خدا) را ضايع كردند و از شهوات خود پيروي نمودند. آنها از نتايج آن رنج خواهند برد.

نماز يعني دعاي ارتباطي :

[22:77] يايها الذين ءامنوا اركعوا واسجدوا واعبدوا ربكم وافعلوا الخير لعلكم تفلحون

اي كساني كه ايمان داريد، به ركوع رويد، سجده كنيد، پروردگارتان را بپرستيد و اعمال پرهيزكارانه انجام دهيد، باشد كه موفق شويد.

نماز سيستم مشخص است كه طي(قيام و سجود و ركوع ) انجام ميشود

قرآن تعليم مى دهد که ابراهيم بدون شک بنيان گذار اسلام به روش امروزى است.
به اين ترتيب، ابراهيم براى زندگى روزمره ما مسلمانان چه چيز بر جاى گذاشته است قرآن تعليم مى دهد که تمام شعائر دين اسلام (دعاى ارتباطى نماز، انفاق واجب زکات، روزه و حج) از طريق ابراهيم نسل به نسل به ما رسيده است.بنابراين، اسلام در شکل نهايى طبق عرف کنونى، بر دو پايه استوار است:(۱) قرآن: آنچه که از طريق محمد به ما رسيده و(۲) مناسک مذهبى: آنچه که از طريق ابراهيم به ما رسيده است.تمام مناسک مذهبى اسلام قبل از محمد وجود داشته است.تنها ماموريت محمد تحويل دادن قرآن بود ابراهيم اولين گيرنده اسم اسلام بود و اولين کسى بود که کلمه "اسلام" را استفاده کرد. (۲:۱۳۱)درحالى که تنها ماموريت محمد تحويل دادن قرآن بود، تمام مناسک مذهبى از طريق ابراهيم آمد.و قالوا کونوا هودا أو نصارى تهتدوا قل بل مله ابراهيم حنيفا و ما کان من المشرکين (۱۳۵)۱۳۵- آنها گفتند، "بايد يهودى يا مسيحى باشيد تا هدايت شويد." بگو، "ما از دين ابراهيم پيروى مى کنيم- يکتا برستى - او هرگز مشرک نبود."(۲:۱۳۵)ما کان ابراهيم يهوديا و لا نصرانيا و لکن کان حنيفا مسلما و ما کان من المشرکين (۶۷) ان أولى الناس بابراهيم للذين اتبعوه و هذا النب و الذين آمنوا و الله ول المؤمنين (۶۸)۶۷ - ابراهيم نه يهودى بود، و نه مسيحى ؛ او يکتابرستى تسليم شده بود. او هرگز مشرک نبود. ۶۸ - افرادى بيشتر از همه شايستگى ابراهيم را دارند که پيرو او و اين پيامبر و کسانى که ايمان دارند هستند. خدا مولا و سرور مؤمنان است.(۳:۶۸)بنابراين، اسلام بر اساس دو چيز است:(۱) قرآن: از طريق محمد(۲) مناسک مذهبى: از طريق ابراهيمدعاى ارتباطى(نمازى) را که مخالفان محمد مى خواندندتمام جوامع عرب قبل و بعد از زمان محمد پيرو دين ابراهيم بودند. از اين قرار، ابو لهب، ابو جهل و مشرکين قريش نمازهاى پنج گانه را مانند ما انجام مى دادند، با استثناء فاتحه ابراهيمى بجاى فاتحه قرآنى. و ما کان الله ليعذبهم و أنت فيهم و ما کان الله معذبهم و هم يستغفرون (۳۳)و ما لهم ألا يعذبهم الله و هم يصدون عن المسجد الحرام و ما کانوا أولياءه ان أولياؤه الا المتقون و لکن أکثرهم لا يعلمون (۳۴)و ما کان صلاتهم عند البيت الا مکاء و تصديه فذوقوا العذاب بما کنتم تکفرون (۳۵)۳۳ - بهر جهت، خدا آنها را تنبيه نمى کند تا زمانيکه تو در ميان آنها هستى ؛ خدا آنها را تنبيه نمى کند تا زمانيکه آنها در طلب آمرزش اند. ۳۴ - آيا آنها مستحق عذاب خدا نيستند که ديگران را از مسجدالحرام باز داشتند، با اينکه متولى آن نيستند متوليان واقعى آن پرهيزکارانند، اما بيشتر آنها نمى دانند. ۳۵ - دعاى ارتباطى (نماز) آنان نزد زيارتگاه (کعبه) تمسخرى بيش نبود و وسيله اى بود که مردم را باز دارند. (جمعيت را بيرون کنند) بنابراين، بجهت کفر خود عذاب رابچشيد.(۸:۳۵)
اوقات نمازهاي پنجگانه و تمام كلماتي كه در نماز بايد گفته شود در قرآن آمده است.
جهت مطالب بيشتر در اين زمينه به سايت
http://www.universalunity.org/ مراجعه شود.

بعضي ها ميگويند كه تعداد ركعتهاي نماز در قرآن نيامده است و به همين جهت خود را محتاج حديث معرفي ميكنند. و به اين طريق خود را فريب ميدهند و خود را وارد وادي شيطان ميكنند. اما خواست خدا بالاتر از خواست شيطان است و آنها نميدانند كه اتفاقا حتي يك حديث در مورد تعداد ركعتهاي نماز موجود نيست.
جالب اين است كه چيز قابل توجهي در مورد نماز در كتابهاي حديثشان نيامده است. تمام انبارهاي حديثشان را زير و رو كنيد طريقه انجام نماز
را نمي يابيد.اگر هست ذكر كنيد؟

دليل 24- مساجدي که برضد خدا و رسول عمل مي کنند

[9:107] والذين اتخذوا مسجدا ضرارا وكفرا وتفريقا بين المؤمنين وارصادا لمن حارب الله ورسوله من قبل وليحلفن ان اردنا الا الحسنى والله يشهد انهم لكذبون

[9:107] كساني هستند كه از مسجد براي بت پرستي سوء استفاده مي كنند، مؤمنان را فرقه فرقه مي كنند و براي مخالفان خدا و رسولش راحتي فراهم مي نمايند. آنها قاطعانه سوگند مي خورند: "نيت ما خير است!" خدا شهادت مي دهد كه آنها دروغگو هستند.

دليل 25- حجاب را منحرف كرده اند

هيچ جاي قرآن دستور به پوشش روسري براي زنان نداده است . پوشش روسري ممكن است فرهنگ جامعه اي باشد ولي چيزي ديني به حساب نميايد چيزهايي كه در قرآن راجع به حجاب آمده است

بلند نگه داشتن لباسها :

[33:59] يايها النبي قل لازوجك وبناتك ونساء المؤمنين يدنين عليهن من جلبيبهن ذلك ادنى ان يعرفن فلا يؤذين وكان الله غفورا رحيما

اي پيامبر، به همسران و دختران خود و همسران مؤمنان بگو كه لباس هاي خود را بلند كنند. بدين ترتيب، آنها (به عنوان زنان پرهيزکار) شناخته خواهند شد و مورد اهانت قرار نخواهند گرفت. خداست عفوكننده، مهربان ترين.

[24:31] وقل للمؤمنت يغضضن من ابصرهن ويحفظن فروجهن ولا يبدين زينتهن الا ما ظهر منها وليضربن بخمرهن على جيوبهن ولا يبدين زينتهن الا لبعولتهن او ءابائهن او ءاباء بعولتهن او ابنائهن او ابناء بعولتهن او اخونهن او بني اخونهن او بني اخوتهن او نسائهن او ما ملكت ايمنهن او التبعين غير اولي الاربة من الرجال او الطفل الذين لم يظهروا على عورت النساء ولا يضربن بارجلهن ليعلم ما يخفين من زينتهن وتوبوا الى الله جميعا ايه المؤمنون لعلكم تفلحون

و به زنان باايمان بگو که نگاه خود را مهار کنند و نجابت خود را حفظ نمايند و هيچ قسمتي از اندام خود را آشكار نكنند، مگر آنچه لازم است. بايد سينه هاي خود را بپوشانند و اصول لباس پوشيدن را در حضور ديگران رعايت كنند، غير از شوهرانشان، پدارانشان، پدرشوهرانشان، پسرانشان، پسران شوهرانشان، برادرانشان، پسران برادرشان، پسران خواهرانشان، زنان ديگر و خدمتكاران يا كاركنان مرد كه ديگر تمايل جنسي ندارند، يا بچه هايي كه بالغ نشده اند. و هنگام راه رفتن طوري قدم برندارند تا برخي از اعضاي بدنشان را تكان دهند و نمايان سازند. همه شما به خدا توبه كنيد، اي ايمان آورندگان، باشد كه موفق شويد.*

دليل 26- مسلمانان اطيعوالله و اطيعوا الرسول و اولوالامر منكم را نميفهمند

سوره توبه :
[9:1] براءة من الله ورسوله الى الذين عهدتم من المشركين

در اين اتمام حجتي است از جانب خدا و رسولش به مشركاني كه با شما پيمان مي بندند.

سوره توبه برائت است با مشركان . ولي ميبينيم كه خدا ميگويد برائت از طرف خدا و رسولش.
در عين حال ميدانيم كه سوره توبه از طرف خداست ولي در عين حال خدا ميگويد برائت از طرف
خداو رسولش.
نكته اي كه اينجا روشن است اين است كه پيام (برائت)از طرف خداست ولي خدا پيام را به خدا و رسول (هردو)نسبت ميدهد. زيرا كه پيامرسان رسول است و اين به آن معنا نيست كه رسول خود سوره توبه را ساخته است. بلكه چون سوره از طرف رسول به مردم ميرسد پس رسول مسئوليت گفته هاي رسالت خود (تنها ابلاغ قرآن) را بر عهده بايد بگيرد و اين هر گونه شك و شبهه اي را در وظيفه رسول (تنها ابلاغ قرآن ) باقي نميگذارد. و از اين نظر احترام رسول (احترام معقولانه از جنبه رسالت نه بت پرستي) به معناي احترام به رسالت است.
در حقيقت اطاعت از رسول يعني اطاعت از رسالت (تنها ابلاغ قرآن). در قرآن بعضي جاها خدا ضمير جمع به كار برده است .
هر کجا خداى قادر اول شخص جمع بکار برده است، حتما ً ديگر موجودات مانند فرشتگان هم شرکت داشته اند. براى مثال فرشته جبرييل و محمد پيغمبر در وحى اين کتاب شرکت داشته اند. بنابراين، در ۱۵:۹ حالت جمع بکار برده شده است: "ما اين کتاب را وحى کرديم، و ما از آن محفاظت خواهيم کرد." بصورت جمع بکار رفتن در اينجا نشان دهنده اين است که محمد، پيغمبر خدا و جبرييل، فرشته خدا، در تحويل قرآن شرکت داشته اند.مثال ديگر دميدن نفس حيات بخش به آدم و عيسى است. آفرينش آدم در بهشت انجام گرفت، و خدا مستقيما ً نفس حيات بخش را به او دميد. بنابراين، هميشه اول شخص مفرد بکار برده شده است: "من از روح خود به آدم دميدم" (۱۵:۲۹، ۳۸:۷۲). در صورتيکه آفرينش عيسى در روى زمين انجام گرفت و جبرييل "کلام" خدا را به مريم انتقال داد. در اشاره به خلفت عيسى، مکررا ً حالت جمع بکار برده شده است (۲۱:۹۱، ۶۶:۱۲).
بنابراين وقتي خدا ميگويد اطيعوالله و اطيعوا الرسول و اولوالامر منكم , منظور اين است كه پيام از طرف خداست و رساندن آن برعهده
رسول است و همچنين اجرا كردن احكام اجتماعي آن (مثل قصاص ) برعهده صاحبان قدرت است.

دليل 27- سازش ساختگي با قرآن:
بعضى از مسلمانان ميخواهند اينچنين سازش کنند که : "اگر حديثى با قرآن موافقت داشته باشد، ما آن را قبول ميکنيم، اما اگر با قرآن مغايرت داشته باشد، آنرا تکذيب خواهيم کرد!" چنين سازشى ثابت ميکند که اين اشخاص به گفته خدا که قرآن "کامل و مفصل است، با تمام جزييات" ايمان ندارند. هنگاميکه از چيزى غير از قرآن راهنمايى بجويند، حتى هر چقدر هم که "صحيح" به نظر برسد، باز به دام شيطان مى افتند
زيرا آنها کلام خدا را رد کرده اند، و خداى ديگرى در کنار خدا قرار داده اند (۱۸:۵۷).
سنجش احاديث با قرآن حربه جديدي است براي در رفتن از زير تفكر روي قرآن.

[63:1] اذا جاءك المنفقون قالوا نشهد انك لرسول الله والله يعلم انك لرسوله والله يشهد ان المنفقين لكذبون

هنگامي كه منافقان نزد تو مي آيند، مي گويند: "ما شهادت مي دهيم كه تو رسول خدا هستي."* خدا مي داند كه تو رسولش هستي و خدا شهادت مي دهد كه منافقان دروغگو هستند.

اكثر احاديث ريشه اي در قرآن ندارند تا كه با قرآن سنجيده شوند.اگر در قرآن هست پس ديگر لازم نيست . و اگر هم در قرآن نيست
پس اضافي است. قرآن براي فهميدن و فكر كردن نازل شده است

[29:69] والذين جهدوا فينا لنهدينهم سبلنا وان الله لمع المحسنين

و اما كساني كه در راه ما كوشش مي كنند، ما مطمئنا آنها را به راههاي خودمان هدايت خواهيم كرد. يقينا، خدا با پارسايان است.

دليل 28 – چرا خدا بر آسان بودن قرآن اصرار دارد؟

[54:17] ولقد يسرنا القرءان للذكر فهل من مدكر
ما قرآن را براي يادگيري آسان كرديم. آيا هيچ يک از شما مي خواهد ياد بگيرد؟
[54:22] ولقد يسرنا القرءان للذكر فهل من مدكر
ما قرآن را براي يادگيري آسان كرديم. آيا هيچ يک از شما مي خواهد ياد بگيرد؟
[54:32] ولقد يسرنا القرءان للذكر فهل من مدكر
ما قرآن را براي يادگيري آسان كرديم. آيا هيچ يک از شما مي خواهد ياد بگيرد؟
[54:40] ولقد يسرنا القرءان للذكر فهل من مدكر
ما قرآن را براي يادگيري آسان كرديم. آيا هيچ يک از شما مي خواهد ياد بگيرد؟

دليل 29 – مسلمانان با پيروي از حديث قوانين راويان احاديث را بر قرآن ترجيح داده اند

به طور مثال :
الف- کشتن کسى که مرتد است مراجعه شود به آيه ۲:۲۵۶
ب- قطع کردن دست دزد براي فهميدن مفهوم بريدن دست در قرآن به آيات ۱۲:۳۱؛ ۵:۳۸ مراجعه شود.
ج- سنگسار کردن زنا کار ۲۴:۲؛ ۴:۲۵
د- کشتن هر کسى که نماز نميخواند
ه- کشتن کسى که براى بار چهارم مشروبات الکلى خورده است ۱۸:۲۹؛۲:۲۵۶
و- ممنوع کردن عبادت براى زنانى که در عادت ماهانه هستند ۲:۲۲۲
ز- او را "حضرت محمد" خواندن ۲:۲۸۵
ح- قبر او را "مسجد مقدس" قرار دادن ۱۵۰-۲:۱۴۹
م- اضافه کردن اسم محمد به اولين ستون اسلام 63:1
ن- ظلم به زنان و مجبور کردن ايشان به پوشيدن روسرى و لباسهاي غير منطقي
س- حرام کردن طلا و ابريشم براى مردان
ع- حرام کردن موسيقى و هنر
و ..........

دليل 30 – بهانه شرح جزئيات احكام :

هر آنچه احكام در قرآن آمده است براي هدايت كافي است و غير از آن لازم نيست. زيرا كتاب خدا كامل است
ولي مسلمانهاي امروزي ميگويند جزئيات احكام نيامده است. و اگر به آنها بگوييد كه همين مقدار احكام كافي است
ميگويند اگر فلان مورد پيش بيايد چه كار كنيم.
بزرگترين سوره قرآن شامل مثلي حيرت انگيز است كه به قول معروف به خال زده است :
خدا به بني اسرائيل دستور ميدهد كه گاوي را ذبح كنيد و گوشت آن را برمرده بزنيد. اما بني اسرائيل با سوالات بيمورد كار
را برخود مشكل ميكند. البته اگر خدا به بني اسرائيل ميگفت يك گاو ذبح كنيد و بخوريد فورا اين كار را ميكردند . و سوال بيمورد
هم نميكردند.
مسلمانان هم كار را برخود مشكل كرده اند . در زماني كه مسئله دين به ميان بيايد همه چيز مشكل ميشود.همه چيز سوال
ميشود. آبي كه شبانه روز از آن ميخورند در موقع وضو گرفتن بايد از مرجع تقليد و يا مجتهد خود اجازه بگيرند.
خيلي راحت از مقدسين خود طلب رفع حاجت ميكنند. اما اگر بگوييد كه فقط خدا را بخوانيد آنوقت مسئله فلسفي ميشود
و مسئله شفاعت را پيش ميكشند. و همه چيز مشكل ميشود. آنوقت ديگر مفهوم استعانت فلسفي ميشود.

آيات 2:67 تا 2:74 را بخوانيد

دليل 31 -- خيلي از آيات قرآن با قل شروع ميشود :

قل يعني بگو . خدا به رسول دستور ميدهد كه بگو . مثل قل هو الله احد و ....
اين نشان ميدهد كه حرفهاي رسول همان حرفهاي قرآن بوده است . ولي مسلمانان امروزي در نماز خود به خدا
دستور ميدهند كه بگويد الله احد و اين نشان از آن دارد كه هنوز معناي پرستش خدا را نميدانند.

دليل 32 -- بعد از آيات خدا به چه حديثي ايمان داريد؟

[45:6] تلك ءايت الله نتلوها عليك بالحق فباي حديث بعد الله وءايته يؤمنون

اينها آيات خداست كه ما به حقيقت بر تو مي خوانيم. به كدام حديث به غير از خدا و آياتش ايمان دارند؟

اما مسلمانان امروزي در جواب ميگويند كه به گفته هاي راويان احاديث ايمان داريم ؟!

حتي ميگويند كه قرآن مشكل است و هفتاد بطن دارد و ما نميفهميم و به اين طريق خود را خلاص كرده اند .

اصول دين مسلمانان را احاديث تشكيل داده است جالب اين است كه حتي در قرآن به اين اصول هم
اشاره اي نشده است ولي چون معتقدند كه پيغمبر آن را گفته است آن را اصول خود قرار داده اند و يك بار
هم از خود نميپرسند كه چرا اينها در قرآن نيامده است ؟

دليل 33- معناي حكمت و تعليم در قرآن
بعضي ها ميگويند حكمت همان سنت محمد است بهتر است كه معناي حكمت را از خود قرآن بخواهيم:
آيه 1: [62:2] هو الذي بعث في الامين رسولا منهم يتلوا عليهم ءايته ويزكيهم ويعلمهم الكتب والحكمة وان كانوا من قبل لفي ضلل مبين ترجمه :اوست كه براي كساني كه كتاب آسماني نداشتند، رسولي از ميان خودشان فرستاد تا آياتش را براي آنها بخواند، آنها را خالص كند و به آنها كتاب آسماني و حكمت بياموزد. پيش از اين، آنها به كلي گمراه شده بودند.آيه 2: [2:231] : واذا طلقتم النساء فبلغن اجلهن فامسكوهن بمعروف او سرحوهن بمعروف ولا تمسكوهن ضرارا لتعتدوا ومن يفعل ذلك فقد ظلم نفسه ولا تتخذوا ءايت الله هزوا واذكروا نعمت الله عليكم وما انزل عليكم من الكتب والحكمة يعظكم به واتقوا الله واعلموا ان الله بكل شيء عليم

ترجمه :
اگر زنان را طلاق دهيد، هنگامى كه عده (سه عادت ماهانه) آنها به پايان رسد، بايد به آنها اجازه دهيد در همان خانه دوستانه زندگى كنند، يا بگذاريد دوستانه آنجا را ترك نمايند. براي انتقام جويى، آنها را مجبور نكنيد تا برخلاف ميلشان بمانند. هر كس اين كار را بكند به نفس خويش ستم مى كند. آيات خدا را بيهوده نگيريد. نعمت هاى خدا را بر خود به ياد آوريد و اينكه او برايتان كتاب آسمانى و حكمت فرو فرستاد تا شما را روشن كند. خدا را در نظر داشته باشيد و بدانيد كه خدا بر همه چيز آگاه است.
آيه 3: [36:1] ي. س.*[36:2] والقرءان الحكيم ترجمه :
يس و قرآن كه سرشار از حكمت است.تزكيه و تعليم كتاب و حكمت همان قرآن است به دلايل زير :
1- در 2:231 " الكتب والحكمة يعظكم به" ضمير به مفرد است و اين در حالي است كه اين ضمير مفرد اشاره به كتاب و حكمت هردو دارد. 2- پيامبران و رسولان ديگر هم كتاب و حكمت داشته اند 3- در 36:2 گفته است قرآن حكيم . قرآن حكيم يعني قرآن پر از حكمت . و اين يعني حكمت در همان قرآن است .
4- [4:105] انا انزلنا اليك الكتب بالحق لتحكم بين الناس بما ارك الله ولا تكن للخائنين خصيما
ترجمه : ما کتاب آسماني را، بحق، بر تو نازل کرده ايم، تا ميان مردم به موجب آنچه خدا به تو نشان داده است، حکم کني. تو از خيانتكاران جانبداري نكن.در ايه بالا محمد رسول خدا بايد بر حسب كتاب خدا بين مردم حكم كند و اين حكمت همان قرآن است.پس حكمت اصلا به معني سنت و حديث نميتواند باشد همانطور كه ميدانيد تنها سنت ذكر شده در قرآنهمان سنت الله است و از سنت محمد ذكري به ميان نيامده است حكمت همان قرآن حكيم است .5- بر فرض مثال شما كتابي را ميخوانيد و دوستتان هم ميخواهد بخواند تو به دوستت ميگوييد كه اين كتاب خيلي جالب است و تو هم برويد و اين كتاب و فصل هفتمش را بخوانيد . فصل هفتم داخل كتاب است و از كتاب جدا نيست ولي تو جهت تاكيد و اهميت فصل هفتم اين حرف را زدي خدا ميگويد كه كتاب و حكمت . منظور اين نيست كه حكمت از كتاب جداست منظور اين است كه حكمت در اين كتابخيلي مهم است و قرآن حكيم را ياد آور ميشود.6- مثالي ديگر : [2:238]
حفظوا على الصلوت والصلوة الوسطى وقوموا لله قنتين ترجمه :
مرتب نمازها) ارتباط با خدا) را به جا آوريد، به خصوص نماز ميانى را، و خود را كاملا به خدا اختصاص دهيد.
در ايه بالا خدا بر اهميت نمازها تاكيد ميكند و ميگويد نمازها و نماز مياني را اهميت بدهيد نماز ميانياز نمازها جدا نيست بلكه نماز وسطي جزو نمازهاست ولي خدا جهت اهميت بيشتر آن را جدا ذكر ميكندبه همين ترتيب وقتي خدا ميگويد كتاب و حكمت منظور اين نيست كه حكمت غير از قرآن است بلكهميخواهد به حكمت به عنوان بخشي از كتاب اهميت دهد. و اين همان قرآن حكيم است .
اما معناي تعليم :
آيه 1: [62:2] هو الذي بعث في الامين رسولا منهم يتلوا عليهم ءايته ويزكيهم ويعلمهم الكتب والحكمة وان كانوا من قبل لفي ضلل مبين ترجمه :اوست كه براي كساني كه كتاب آسماني نداشتند، رسولي از ميان خودشان فرستاد تا آياتش را براي آنها بخواند، آنها را خالص كند و به آنها كتاب آسماني و حكمت بياموزد. پيش از اين، آنها به كلي گمراه شده بودند.
تعليم كتاب و حكمت يعني تلاوت و رساندن آيات قرآني (كه شامل حكمت هم هست ) به مردم.
خدا خودش معلم قرآن است زيرا :

[96:1] اقرا باسم ربك الذي خلق
بخوان، به نام پروردگارت كه خلق کرد.*
[96:2] خلق الانسن من علق
او انسان را از رويان آفريد.
[96:3] اقرا وربك الاكرم
بخوان و پروردگارت، بلندمرتبه ترين را.
[96:4] الذي علم بالقلم
او به وسيله قلم مي آموزد.
[96:5] علم الانسن ما لم يعلم
او به انسان چيزي را مي آموزد كه هرگز نمي دانست.

حتي مشركين به پيغمبر محمد ميگفتند كه بشري اورا " تعليم " ميدهد.

[16:103] ولقد نعلم انهم يقولون انما يعلمه بشر لسان الذي يلحدون اليه اعجمي وهذا لسان عربي مبين

ما خوب مي دانيم که آنها مي گويند: "بشري به او تعليم مي دهد!" زبان آن مرجعي که آنها به آن اشاره مي کنند، غير عربي است و اين به زبان عربي کامل است.

پس تعليم كتاب و حكمت همان قرآن است .

[18:54] ولقد صرفنا في هذا القرءان للناس من كل مثل وكان الانسن اكثر شىء جدلا

ما هرگونه مثالي در اين قرآن آورده ايم، ولي انسان بيش از هر موجودي اهل مجادله است.

دليل 34 – كتمان حرف خدا و تبيين حرف خدا چه معني ميدهد؟

[3:187] واذ اخذ الله ميثق الذين اوتوا الكتب لتبيننه للناس ولا تكتمونه فنبذوه وراء ظهورهم واشتروا به ثمنا قليلا فبئس ما يشترون

خدا از كساني كه كتاب آسماني دريافت كردند، پيمان گرفت كه: "شما بايد آن را به مردم اعلام كنيد و هرگز آن را پنهان نكنيد." اما آنها به آن پشت كردند و آن را ناديده گرفتند و به بهايي ناچيز معامله كردند. چه معامله بدي.


[16:64] وما انزلنا عليك الكتب الا لتبين لهم الذي اختلفوا فيه وهدى ورحمة لقوم يؤمنون

ما اين كتاب آسماني را بر تو نازل كرده ايم تا هرچه را كه در آن اختلاف دارند، برايشان روشن كند و هدايت و رحمتي باشد براي مردمي كه ايمان دارند.

[16:44] بالبينت والزبر وانزلنا اليك الذكر لتبين للناس ما نزل اليهم ولعلهم يتفكرون

ما به آنها مدركها و كتابهاي آسماني داديم. و اين پيام را بر تو نازل كرديم تا آنچه را كه براي آنها فرستاده شده است به مردم اعلام كني، شايد كه بينديشند.

[16:89] ويوم نبعث في كل امة شهيدا عليهم من انفسهم وجئنا بك شهيدا على هؤلاء ونزلنا عليك الكتب تبينا لكل شيء وهدى ورحمة وبشرى للمسلمين

آن روز خواهد آمد كه از ميان هر جامعه اي شاهدي برمي انگيزيم و تو را به عنوان شاهد اين مردم مي آوريم. ما اين كتاب را بر تو نازل كرده ايم تا همه چيز را توضيح دهد و هدايت و رحمت و مژده اي باشد براي تسليم شدگان.

عبارت (الكتب تبينا لكل شيء) يعني هر چيزي را در كتاب بيان كرده است.
پس بيان كتاب و حكمت توي همان قرآن است و رسول همين را ميرساند.

دليل 35 -- كساني كه به خدا ايمان دارند و قبول دارند كه كتابش كامل است و بدون نقص و جزئيات است طبق قول خدا همه چيز برايشان راحت خواهد بود. 100:62و 16:97
در حالي كه كساني كه به خدا ايمان ندارند و در جستجوي منابعي ديگر در كنار قرآن هستند سختي در اين دنيا و در آخرت خواهند داشت و زندگي مشكلي خواهند داشت و بار خود را سنگين كرده اند و
مطمئنا منحرف خواهند شد.
در پايان:
. انتظار دارم كه كساني در بحث شركت كنند كه به قرآن به عنوان كتاب آسماني ايمان دارند و
از كساني كه خدا و يا قرآن را به عنوان كتاب آسماني قبول ندارند خواهشمندم كه بحث را در يك تاپيك ديگر دنبال كنند

كساني كه بيشتر در اين مورد علاقه مندند به سايتهاي زير مراجعه كنند.
http://www.efarsi.org/
http://www.submission.org/
http://www.rashadkhalifa.org/
http://www.universalunity.org/
http://www.66619.org/

پايان

12/06/2004

شفاعت

شفاعت

شفاعت يكي از مهمترين مسائلي است كه دوگروه مسيحيان و مسلمانان را به خود مشغول كرده است.
اكثريت دو گروه معتقدند كه در جهان آخرت محمد- عيسي- مريم- علي- حسين- ابوالفضل- فاطمه- غوث و ....
پادرمياني كرده و آنها را به بهشت ميبرند.آنها با همين خيال از مقدسين خود در اين دنيا تقاضاي كمك كرده
و به اين واسطه با خدا ارتباط برقرار ميكنند هر چند كه مفهوم شفاعت چيز ديگري است اما آنها از علي
ميخواهند كه از خدا طلب رزق و روزي برايشان بكند. آنها مستقيما با خدا ارتباط برقرار نميكنند و ميگويند
ما توانايي اين را نداريم و از طريق مقدسينمان كه به خدا نزديكترند اين ارتباط را برقرار ميكنيم. و به اين طريق
هم ياد مقدسين خود را زنده نگه داشته ايم و هم اين كه دعاي خود را هم كرده ايم و به اين طريق با يك تير
چندين هدف را نشانه گيري كرده ايم. آنها ميگويند كه ما به اين طريق مقدسينمان را پرستش نميكنيم بلكه
فقط شفيع خود قرار ميدهيم و به اين طريق وسيله اي براي خود جسته ايم تا كه به خدا نزديك شويم. و خدا
خودش گفته وسيله اي جستجو كنيد و ما وسيله را جستجو كرديم و مقدسين و امامان خود را يافتيم. و از
آنها تقاضاي كمك ميكنيم و قصد ما فقط خداست و آنها را پرستش نميكنيم بلكه فقط شفيع خود قرار ميدهيم
هر چند معتقدند كه طلب كمك از خدا به تنهايي هم ممكن است ولي در عمل به ندرت آن را انجام ميدهند و
اكثرا از مقدسين خود طلب مغفرت و كمك ميكنند.
مثلا ميگويند :

يا علي خودت كمكم كن.
يا مريم مقدس كمك كن.
يا مولا من بچه دختر ميخواهم.
يا مولا مريضيم را شفا بده.
در پشت اتوبوسها مينويسند : يا ساقي صحراي كربلا – يا غوث گيلاني و ......
هفته ها به زيارت اماكن مقدسه خود ميروند و ....

در منازل ادارات تكيه ها مساجد حسينيه ها كليساها كنيسه ها مقابر و .... به وفور اين جور جملات يافت
ميشود و تمام اينها را به شفاعت ربط ميدهند و مي گويند خدا خودش اجازه شفاعت داده است. ميگويند
خدا خودش گفته است كه كساني با اجازه من در جهان آخرت ميتوانند شفاعت كنند و آن كسان مقدسين
ما هستند و به اين طريق آنها بهتر زبان ما را ميفهمند و حرف ما را به خدا ميرسانند و ما خودمان از فرط
خجالت و روسياهي (مرض قلب) نميتوانيم مستقيما با خدا ارتباط برقرار كنيم.

و با اين كار هم ياد آنان را زنده نگه داشته ايم و هم اينكه به اين طريق ما به آرمانهاي امام حسين و ساير مقدسين
احترام گذاشته ايم و ميخواهيم كه به طور روزمره ياد آنان در خاطره ما باشد و براي ما الگو و نمونه باشند.

اين خلاصه اي بود از تفكرات كفرآميز مسلمانان در مورد شفاعت.

شرك تنها گناه غير قابل بخشش است و خداوند بزرگ هر گناهي را كه بخواهد ميبخشد به جز شرك.
و اين خط قرمز است. اين همان درخت ممنوعه آدم بود در بهشت. شيطان خيلي راحت قربانيهايش را
به شرك متمايل ميكند. بدون اينكه خود بدانند از آنان مشركاني واقعي ميسازد.
همان درخت ممنوعه (شرك) در اين دنيا براي ما طراحي شده است.شيطان قادر است كه همانند جدمان
در بهشت مارا به آن درخت متمايل سازد. و بدبختانه اكثريت را متمايل كرده است.

من در اين مقاله قصد توهين به هيچ گروهي را ندارم فقط ميخواهم كه به طور خلاصه مفهوم شفاعت را
مشخص كنم.شركت كردن در اين تاپيك اجباري نيست.
بحث را به 4 عنوان تقسيم بندي خواهم كرد:

1- عبادت و نيايش
2- يادخدا
3- مرگ
4- مفهوم شفاعت


از كساني كه قرآن را قبول ندارند و يا اين كه مقلدند خواهشمندم كه به هيچ وجه در تاپيك من شركت نكنند.
و بحث را دريك تاپيك ديگري پيگيري كنند.


عبادت و نيايش

زماني كه خداوند مهربان مارا آفريد از كل انسانها ميثاق گرفت كه فقط او خداي ماست. آيه 7:172
به همين جهت خداي بزرگ مارا طوري آفريده است كه محور خوشبختي و بدبختي ما عبادت فقط خداست.
و در غير از عبادت او احساس آرامش نخواهيم كرد. عبادت فقط بايد براي خدا باشد. تمام پيامبران كه در طول
تاريخ آمده اند همه آنها محور حرفشان عبادت فقط خدا بوده است. خداي بزرگ شياطين را تا قيامت فرصت
داده است تا كه عقايد شرك آلودشان را بين ما انتشار دهند.

عبادت در صورتي كه فقط براي خدا نباشد شرك محسوب ميشود و شرك تنها گناهي است كه قابل بخشش
نيست. سنت خدا بر اين است كه هر گناهي را كه بخواهد ميبخشد ولي شرك را نميبخشد. اين سنت خداست
و سنت خدا قابل تغيير نيست. شيطان قول داده است كه اكثريت انسانها را مشرك كند.

اين در حالي است كه خداي بزرگ كتابهايي توسط پيامبران نازل ميكند تا كه مردم را از اين حيله شيطان آگاه
كند. آخرين كتاب آسماني ما قرآن صراحتا اين خط قرمز را مشخص كرده است. اما متاسفانه با توجه به اين كه
انسانها فراموشكارند موجوديت انسانها هميشه در اين مورد خيلي راحت گول ميخورند و براحتي طبق نقشه
شيطان پيش ميروند. آيات 15:39 و 15:40

عبادت فقط براي خداست. هيچ كس در عبادت نميتواند همتراز خدا قرار گيرد. هيچ كس در عبادت نميتواند واسطه
باشد . خدا از رگ گردن به ما نزديكتر است.

شيطان ميتواند هر چيزي را به عنوان شريك خداي ما قرار دهد :

1- مال دنيا و فرزندان و همسر :

آيه 42 سوره 18 داستان كسي است كه آنقدر به باغش مشغول و دلبسته بود كه خداي خود را فراموش كرد و
در آخر كار كه باغش سوخت گفت اي كاش براي خداي خود شريك قائل نشده بودم.

[18:42] بي گمان، محصولاتش همه از بين رفت و غم و اندوه او را فرا گرفت. اكنون كه ملکش باير شده بود، از آنچه كه
بيهوده در آن خرج كرده بود، لابه و زاري مي کرد. و سرانجام گفت: "اي کاش هرگز ملکم را همچون خدا در کنار پروردگارم
قرار نمي دادم."

اگر تمام فكر و ذكر ما مال دنيا و همسران و فرزندان ماست در آنصورت آنها را به عنوان شريك خداي خود قرار داده ايم
اگر تمام فكر و ذكر شما رسيدن به موبايل و ماشين و .. است بدانيد كه براي خداي خود شريك قرار داده ايد.

[4:36] واعبدوا الله ولا تشركوا به شيءا وبالولدين احسنا وبذي القربى واليتمى والمسكين والجار ذي القربى والجار الجنب والصاحب بالجنب وابن السبيل وما ملكت ايمنكم ان الله لا يحب من كان مختالا فخورا

[4:36] شما بايد فقط خدا را بپرستيد- هيچ چيزي را شريك او قرار ندهيد. بايد والدين، خويشاوندان، يتيمان، تهيدستان، همسايه خويشاوند، همسايه بيگانه، همكار نزديك، مسافر غريب و خدمتكارانتان را در نظر داشته باشيد. خدا متظاهران متكبر را دوست ندارد.

[16:107] اين از آن جهت است که آنان زندگي اين دنيا را بر آخرت مقدم شمرده اند و خدا چنين مردم کافري را هدايت نمي کند.

همچنين آيات 64:14 و 64:15 را نگاه كنيد.

2- هواي نفس :

ممكن است كسي هواي نفسش را خداي خود قرار دهد.

[25:43] آيا آن شخص را ديده اي كه غرورش خداي اوست؟ آيا طرفدار او خواهي بود؟

نفس يهوديها آنان را بر اين باور قرار داد كه آنها برگزيده و اوليا خداوندند.

[2:94] بگو: "اگر سراي آخرت نزد خدا ويژه شماست و سايرين از آن محروم هستند، پس آرزوي مرگ کنيد، اگر راست مي گوييد."
[62:6] بگو: "اي كساني كه يهودي هستيد، اگر ادعا مي كنيد كه از ميان تمام مردم تنها شما برگزيده خدا هستيد، پس
بايد آرزوي مرگ كنيد، اگر راست مي گوييد!"

و همچنين هواي نفس مذاهب امروزي مسلمانان را بر اين باور قرار داده است كه آنها برگزيده خدايند و ديگران
عامه اند . و اين همان هواي نفس خود را خداي خود قرار دادن است.

مذاهب مسلمانان هر كدام به اطلاعات فرقه خودشان مينازند و به آن افتخار ميكنند و به اين ترتيب هواي نفس
خود را خداي خود قرار داده اند. هزاران كتاب حديث در مورد مذهبشان مينويسند اما هنوز معناي پرستش خدا را
نميدانند.اصول دينشان را در كتابهاي حديث جستجو ميكنند و كتابهاي حديث و ملاها را شريك خداي خود قرار داده اند.

[7:3] اتبعوا ما انزل اليكم من ربكم ولا تتبعوا من دونه اولياء قليلا ما تذكرون
[7:3] همه شما بايد از آنچه از جانب پروردگارتان براى شما نازل شده (قرآن) است، پيروى كنيد؛ از هيچ معبود ديگرى (ملاهاي
حديث ) جز او پيروى نكنيد. شما به ندرت توجه مي كنيد.

3- پيامبران و مقدسين :

پيامبران و مقدسين ميتوانند خداي ما باشند با قرار دادن پرده اي به نامهاي محمد عيسي مريم علي فاطمه
غوث و .... در مقابل خدا آنها را شريك خدا قرار داده ايم. با خواندن مقدسين خود و طلب آمرزش و كمك از
آنان به جاي خدا فكر و ذكر خود را به مقدسين خود داده ايم و به اين طريق براي خداي خود شريك قائل شده ايم

[20:14] انني انا الله لا اله الا انا فاعبدني واقم الصلوة لذكري
[20:14] "من خدا هستم؛ در كنار من خداي ديگري نيست. فقط مرا پرستش کن و نمازها (ارتباط با خدا) را به جا آور تا
به ياد من باشي.

هدف از عبادت ذكر خداي متعال است نه ذكر محمد و يا حسين. اگر كسي بخواهد از طريق عبادت و استعانت
ياد حسين را نگه دارد درآن صورت به طور حتم مرتكب شرك شده است.
برادر مسلمان اگر در ذهن شما ياد محمد و يا حسين بيشتر از ياد خداست بالحتم بدانيد كه مرتكب شرك شده ايد.
خداوند نمازهاي پنجگانه را براي ما قرار داده است تا كه در طول روز به ياد خدا باشيم. آنوقت مسلمانان با
خواندن موجودات ناتواني به مانند محمد حسين و ... ياد آنان را زنده نگه ميدارند. و روزها و هفته هاي مقدسي
را براي آنان اختصاص داده اند.

[24:37] مردمي كه كار و تجارت هرگز آنها را از ياد خدا غافل نمي كند؛ آنها نمازها (ارتباط با خدا) را به جا مي آورند
و زكات (انفاق واجب) را مي دهند و از روزي كه افكار و چشمها وحشت زده خواهد بود، آگاه هستند.

[13:28] الذين ءامنوا وتطمئن قلوبهم بذكر الله الا بذكر الله تطمئن القلوب
[13:28] آنها کساني هستند که با ياد خدا دل هايشان شاد مي شود. مسلما، با ياد خدا دل ها به وجد مي آيند.

محمد و حسين هم بندگان خدا بودند و از اين دنيا رفتند. آنها فقط ياد خدا را زنده نگه ميداشتند. آنوقت شما
كه آنها را اسوه خود ميدانيد بايد شما هم مثل آنان فقط ياد خدا را زنده نگه داريد نه ياد آنان را. زيرا كه آنها
خود اين كار را ميكردند. آيا غير از اين است؟

بعضي از مردم فكر ميكنند كه عبادت فقط نماز است. اما بهتر است كه آيه زير را نگاه كنيم :

[20:14] "من خدا هستم؛ در كنار من خداي ديگري نيست. فقط مرا پرستش کن و نمازها (ارتباط با خدا) را به جا آور
تا به ياد من باشي.

در اين آيه خدا ميگويد مرا عبادت كن و نماز بخوان. و به اين طريق ميفهميم كه عبادت فقط نماز نيست.

دعا (استعانت و استغفار) هم عبادت است.

[40:60] پروردگارتان مي گويد: "از من درخواست كنيد و من به شما پاسخ خواهم داد. مطمئنا، كساني كه
براي پرستش من بسيار متكبر هستند، به اجبار وارد جهنم خواهند شد."

خداي مهربان در آيه بالا ميگويد كه از من درخواست كنيد و در ادامه ميگويد كه كساني كه از عبادت من سر باز
ميزنند به اجبار وارد جهنم خواهند شد.و اين نشان ميدهد كه خواندن و درخواست كمك هم نوعي عبادت است.

[2:186] و چون بندگان من درباره من از تو بپرسند، من هميشه نزديکم. هرگاه مرا بخوانند من به دعاي آنان
پاسخ مي دهم. مردم بايد به من پاسخ دهند و به من ايمان آورند، تا ارشاد شوند.

دعا بدون واسطه بايد فقط براي خدا باشد اين همان خط قرمز است . اين همان درخت ممنوعه است كه قابل
بخشش نيست. اين همان آزمايش الهي است كه در اين دنيا براي ما طراحي شده است.

آيات زير صراحتا به ما دستور ميدهند كه فقط خدا را بخوانيم نه پيامبران و مقدسين .

[40:14] بنابراين، شما بايد پرستش خود را مطلقا تنها به خدا اختصاص دهيد، حتي اگر كافران آن را دوست ندارند.

[72:18] مكان هاي عبادت متعلق به خداست؛ در كنار خدا احدي را نخوانيد.

آيا از اين واضح تر هم ميشود؟!!
پس ثابت شد كه فقط بايد از خدا طلب كمك كرد .اما موضوع شفاعت :
شفاعت چه در قيامت باشد و چه نباشد (در هر دو حالت ) نبايد از مقدسين خود تقاضاي كمك كنيم.

آثار شرك :

با توجه به اين كه وظيفه تمام رسولان الهي اعلام خواندن فقط خدا بوده است پس معلوم ميشود كه
اين مساله خيلي مهم است. و اين نشان ميدهد كه تمام جرم و جنايهتاي ديگر از اين واقعه برميخيزد.

مثال 1 : مشركين زمان محمد مقدسيني براي خود فرض كرده بودند و آنان را شريك خدا قرار داده بودند
نتيجه آن شد كه از مقدسين خود مجسمه هايي درست كردند تا كه مقدسين خود را نزديك خود داشته
باشند و از نزديك بتوانند آنها را زيارت كنند. و آن را داخل كعبه گذاشتند.

اين درحالي است كه فقط ياد خدا قلبها را آرامش ميبخشد. و خداست كه از هركسي به ما نزديكتر است
اما مشركين براي رفع همين نياز فطري مجسمه درست كردند و مقدسين خود را نزديك خود قرار دادند.
تا كه اين نياز آنان برطرف شود (و هرگز هم برطرف نشد و نميشود).

مثال 2: مسلمانان امروزي كه مقدسينشان را از خود دور ميبينند ناچارا براي آنان مقبره هايي (همان
مجسمه هاي قديم )درست كرده اند تا كه نزديك آنان باشند. و با آنها احساس نزديكي كنند. به طوريكه
در هر محله اي امامزاده اي يافت ميشود.اما اين وعده الهي است كه هيچوقت احساس آرامش نميكنند.
فقط خداست كه دلها را آرامش ميدهد.

مثال 3: كسي كه هواي نفس خود را خداي خود قرار دهد براي رسيدن به آرمانهايش هر كاري ميكند.
همانند جنايتكاران و ديكتاتورهاي تاريخ (هيتلر صدام و.....).
و همچنين مثل عده اي از مسلمانان كه قرآن را قابل فهم نميدانند و از آن دست كشيده اند.


موضوع خيلي مهم :

مشركين خيلي راحت موضوع شركشان را عوض ميكنند.

اگر در شراكت مقدسين خود نا اميد شوند (و صد در صد هم نا اميد ميشوند) رو به شركاي بعدي
(مال دنيا و همسر و هواي نفس) مياورند به طوري كه بعد از مدتي هرسه شريك را با همديگر دارند.

به طوري كه مسلماناني كه به زيارت اماكن مقدسه خود ميروند بعد از مدتي (بدون اين كه خود بفهمند)
پول پرست ميشوند و هركدام همسران نامحدودي ! خواهند داشت. اين همان وعده الهي است.
وعده الهي حق است. كساني كه غير از خدا را ميخوانند آرامش نخواهند داشت. ولي آنان به هر حال براي
ارضاي اين غريزه فطري بين سه شريكشان در تعارض هستند.

خداوند اعلام ميدارد كه بچه ها در بچگي براساس فطرت سالم به دنيا ميايند و اين پدر و مادرها هستند كه
با شريك قرار دادن مقدسين آنان را به سمت شركاي بعدي هول ميدهند.

[7:189] او شما را از يک تن (آدم) آفريد. پس از آن، به هر مردى همسرى مى دهد تا در كنار او آرامش يابد.
سپس او باري سبک حمل مي کند که خود به سختي متوجه مي شود. همان طور که بار سنگين تر مي شود،
آنها از خدا، پروردگار خود، درخواست مي کنند: "اگر فرزندي خوب به ما عطا کني، سپاسگزار خواهيم بود."

[7:190] ولي همين که او فرزندي خوب به آنها عطا مي کند، آنها هديه او را به بتي تبديل مي کنند که رقيب او
مي شود. تعالي باد خدا، بسي فراتر از هر شراکتى.


ارزيابي :

1- آيا از اين كه مي گويم فقط خدا را بخوانيد ناراحت ميشويد؟
2- آيا اگر كسي بگويد كه فقط از خدا كمك بخواهيد نميتوانيد اورا تحمل كنيد؟
3- آيا وقتي اسم فقط خدا آورده شود و اسم محمد و يا حسين ذكر نشود آزرده ميشويد؟

اگر جواب سوالات بالا بله باشد متاسفانه بايد بگويم كه دچار شرك شده ايد و هرچه سريعتر به درگاه
خداي مهربان توبه كنيد.

سوالات :

1- آيات زير كه صراحتا ميگويند غير خدا را نبايد خواند را چطوري معني ميكنيد؟

10:106
7:194
35:13
35:14
40:60
1:4
1:5
39:43
39:44
39:45
13:28


ياد خدا

قرآن به ما ياد ميدهد كه با طلب كمك از خداي مهربان نزد او ارزش پيدا ميكنيم.
طلب كمك از خداست كه باعث رشد روحي ما ميشود.

[25:77] قل ما يعبؤا بكم ربي لولا دعاؤكم فقد كذبتم فسوف يكون لزاما
[25:77] بگو: "شما فقط از طريق دعايتان نزد پروردگار من ارزش پيدا مي كنيد. اما اگر ايمان نياوريد، به نتايج اجتناب ناپذير آن گرفتار مي شويد.

استعانت و استغفار از خدا از مسائل خيلي مهم است كه جامعه مسلمانان امروزي در مورد آن جدل ميكنند. بطوريكه سفسطه ها و قياسهايي ذكر ميكنند تا كه بلكه زيارت مقابر مقدسين خود را همچنان ادامه دهند. اما اين مورد به ضرر خودشان است و آن كس كه سيه بخت ميشود خودشان هستند.

مثلا ميگويند :

همانطور كه از پاهاي خود براي بلند شدن كمك ميگيريم از مقبره هاي مقدسين خود هم طلب كمك ميكنيم. و همچنين ميگويند همانطور كه ميگوييم مادر گرسنه ام است و از او غذا ميخواهيم همانطور هم ميگوييم يا مولا علي بچه ام را شفا بده.
و به اين طريق با اين قياسهاي باطل خود را وارد محوطه شرك كرده و خود را براي هميشه سيه بخت ميكنند. همه كساني كه از خود فكر دارند بطلان چنين قياسي را ميدانند. اكثرا به خاطر تقليد و وراثت نميتوانند از آن دست بكشند.

كساني كه فقط از خدا طلب كمك ميكنند و خدا را نزديك خود حس ميكنند هيچوقت ترسي به دل راه نميدهند و آنان سفيد بخت خواهند بود. اما بهتر است طريقه مناجات را از خود قرآن بياموزيم. از آنجا كه قرآن كتاب كاملي است و بدون شك از طرف خداست همه چيزهايي كه براي هدايت لازم است را دارا ميباشد. خداي مهربان ميگويد كه ما در اين قرآن از هر مثلي آورده ايم.

[39:27] ولقد ضربنا للناس في هذا القرءان من كل مثل لعلهم يتذكرون
[39:27] ما در اين قرآن براي مردم هرگونه مثالي زده ايم، باشد كه توجه كنند.

پس بهتر است كه به دعاهاي بندگان خوب خدا در قرآن توجه كنيم و از آنان طريقه دعا كردن را بياموزيم براي نمونه چندين مثال را ذكر ميكنيم

نوح :
[26:118] فافتح بيني وبينهم فتحا ونجني ومن معي من المؤمنين
[26:118] "مرا در مقابل آنها پيروز گردان و من و مؤمنان همراه مرا نجات بده."

ايوب‌:
[38:41] واذكر عبدنا ايوب اذ نادى ربه اني مسني الشيطن بنصب وعذاب
[38:41] به ياد آور بنده ما ايوب را. او پروردگارش را صدا كرد: "شيطان مرا به درد و رنج دچار كرده است."

زن فرعون :
[66:11] وضرب الله مثلا للذين آمنوا امرات فرعون اذ قالت رب ابن لي عندك بيتا في الجنة ونجني من فرعون وعمله ونجني من القوم الظلمين
[66:11] و خدا از كساني كه ايمان آوردند، زن فرعون را مثال مي زند. او گفت: "پروردگار من، نزد خودت در بهشت خانه اي براي من بساز و مرا از دست فرعون و كارهايش نجات ده؛ مرا از مردم ستمكار برهان."

يونس :
[21:87] وذا النون اذ ذهب مغضبا فظن ان لن نقدر عليه فنادى في الظلمت ان لا اله الا انت سبحنك اني كنت من الظلمين
[21:87] و ذوالنون (يونس، "كسي كه در نامش "ن" است")، ماموريت خود را با اعتراض رها كرد و فكر مي كرد ما نمي توانيم او را كنترل كنيم. او سرانجام در ظلمات (شكم ماهي بزرگي) شروع به التماس كرد: "غير از تو خدايي نيست. تجليل تو را. من مرتكب گناهي بزرگ شدهام."

زكريا :
[21:89] وزكريا اذ نادى ربه رب لا تذرني فردا وانت خير الورثين
[21:89] و زکريا به درگاه پروردگار خود دعا کرد: "پروردگارا، مرا بدون وارث مگذار، گرچه خود بهترين وارثي."

يوسف :
[12:33] قال رب السجن احب الي مما يدعونني اليه والا تصرف عني كيدهن اصب اليهن واكن من الجهلين
[12:33] او گفت: "پروردگار من، زندان بهتر است از اينكه خود را در اختيار آنها بگذارم. اگر تو حيله آنان را از من دور نكني، شايد به آنها تمايل پيدا كنم و مانند نادانان رفتار نمايم."

و …..

شما ميتوانيد از خداي مهربان براي سلامتي خود و يا دوستت و يا مادرت و … دعا كنيد و همچنين دوست شما هم ميتواند از خداي مهربان براي شما طلب استغفار كند
و شما هم ميتوانيد از خداي مهربان براي دوستت طلب استغفار كنيد.
در زمان محمد رسول خدا محمد براي دوستانش از خداي مهربان طلب بخشش ميكرد.

[3:159] فبما رحمة من الله لنت لهم ولو كنت فظا غليظ القلب لانفضوا من حولك فاعف عنهم واستغفر لهم وشاورهم في الامر فاذا عزمت فتوكل على الله ان الله يحب المتوكلين
[3:159] اين از رحمت خدا بود که تو نسبت به آنان دلسوز و بامحبت شدي. اگر تندخو و سنگدل بودي، از گرد تو پراکنده مي شدند. پس، از آنان درگذر و برايشان آمرزش بخواه و با آنان مشورت کن. هرگاه تصميمي مي گيري، برنامه ات را اجرا کن و به خدا اعتماد کن. خدا توكل کنندگان را دوست دارد.*

ابراهيم براي آمرزش پدرش از خداي مهربان طلب بخشش كرد اما دعاي او رد شد زيرا ما نميتوانيم براي مشركين طلب بخشش كنيم. زيرا كه شرك تنها گناه غير قابل بخشش است (اگر تا آخر عمر ادامه يابد و طرف توبه نكند).

چرا ياد خدا ؟

شما ممكن است در هواپيما- كشتي - خانه- اداره - كوهستان و روستاي خود باشيد و از خداي خود طلب كمك كنيد. ميتوانيد از خدا طلب بخشش كنيد. در هر جايي ميتوانيد خدا را ياد كنيد. خداي مهربان در قرآن به ما نشان ميدهد كه اكثريت مردم در سختي ها به ياد خدا ميافتند و از او طلب كمك ميكنند و شركاي ديگر را از ياد ميبرند اما همينكه سختي برطرف شد دوباره به سمت شركا برميگردند.

[10:22] هو الذي يسيركم في البر والبحر حتى اذا كنتم في الفلك وجرين بهم بريح طيبة وفرحوا بها جاءتها ريح عاصف وجاءهم الموج من كل مكان وظنوا انهم احيط بهم دعوا الله مخلصين له الدين لئن انجيتنا من هذه لنكونن من الشكرين

[10:22] اوست كه شما را در سراسر خشكي و دريا حركت مي دهد. شما در كشتي ها سوار مي شويد و آنها به آرامي در نسيمي دلپذير حركت مي كنند. سپس، در حالي كه در آن شادمان هستند، بادي سخت مي وزد و امواج از هر طرف آنها را در بر مي گيرد. در اين هنگام است كه آنها از خدا درخواست مي کنند. دعاهاي خود را خالصانه فقط به او اختصاص مي دهند: "اگر تو فقط اين بار ما را نجات دهي، تا ابد سپاسگزار خواهيم بود."

خداي مهربان نشان ميدهد كه در بزرگترين سختي (قيامت) همه مردم قلبا شركا را فراموش ميكنند و به ياد خدا ميافتند و پوچ بودن طلب كمك از مقدسين برايشان ثابت ميشود.

[41:48] وضل عنهم ما كانوا يدعون من قبل وظنوا ما لهم من محيص
[41:48] معبوداني كه به حد پرستش رسانده بودند، آنها را طرد خواهند كرد و آنها خواهند فهميد كه راه گريزي نخواهد بود.

پرهيزگاراني را که بت کرده ايد، خودشان به درگاه خدا دعا مي کردند

خداي مهربان ميگويد كه نماز را به پا دار تا در روز 5 مرتبه به ياد من بيفتي. در حقيقت نماز راهي است براي ذكر خدا. و نماز وسيله اي است تا كه ما خدا را فراموش نكنيم. علي هم در نمازش فقط در ياد خدا بود نه در ياد محمد. علي هم
ميبايست وسيله اي براي تقرب الهي جور ميكرد.

[17:57] اولئك الذين يدعون يبتغون الى ربهم الوسيلة ايهم اقرب ويرجون رحمته ويخافون عذابه ان عذاب ربك كان محذورا

[17:57] حتي معبوداني که آنها مي خوانند خودشان در جستجوي راه و وسيله اي به سوي پروردگارشان هستند. آنها براي رحمت او دست به دعا برمي دارند و از عذاب او مي ترسند. مطمئنا، عذاب پروردگارت وحشتناك است.

[2:153] يايها الذين ءامنوا استعينوا بالصبر والصلوة ان الله مع الصبرين
[2:153] اي كساني كه ايمان داريد، از طريق صبر و نماز كمك بجوييد. خدا با كساني است كه صبورانه استقامت مي ورزند.


استعانت از خدا:

استعانت از خدا يك چيز واقعي است كه جواب ميدهد. طلب كمك از مقدسين سرابي بيش نيست و گمراهي آشكار است. خداي مهربان مثالهاي كاملي در كتابش در اين زمينه زده است كه كاملا مفهوم استعانت از غير خدا را ميرساند.

[13:14] له دعوة الحق والذين يدعون من دونه لا يستجيبون لهم بشيء الا كبسط كفيه الى الماء ليبلغ فاه وما هو ببلغه وما دعؤا الكفرين الا في ضلل
[13:14] هرگونه دعا و درخواست جز به درگاه او جايز نيست، در حالي که معبوداني که در کنار او قرار مي دهند و از آنها درخواست مي کنند، هرگز نمي توانند پاسخ دهند. بنابراين، آنها مانند کساني هستند که دستان خود را به سوي آب مي گشايند، ولي چيزي به دهانشان نمي رسد. دعا و درخواست کافران بيهوده است.

به دنبال سراب :

[24:39] والذين كفروا اعملهم كسراب بقيعة يحسبه الظمءان ماء حتى اذا جاءه لم يجده شيءا ووجد الله عنده فوفه حسابه والله سريع الحساب

[24:39] و اما كساني كه كافر هستند، اعمالشان مانند سرابي است در صحرا. شخص تشنه فكر مي كند كه آن آب است، اما هنگامي كه به آن مي رسد، مي فهمد كه چيزي نيست و درعوض، خدا را آنجا مي يابد، تا جزاي كامل اعمالش را بدهد. خدا دقيقترين حسابرس است.

خداي دانا شنواي داناست. ميليونها نفر ممكن است در روز خدا را بخوانند. خداي بزرگ صداي همه (حتي قلب همه) را ميشنود . هيچ كسي به جز خداي مهربان نميتواند صداي همه را بشنود. اين صفت فقط صفت خداست. قائل شدن چنين صفتي براي كسي ديگر غير از خدا كاملا شرك است. هيچ كس مثل او نيست.معناي شرك دقيقا همين است.

[42:11] فاطر السموت والارض جعل لكم من انفسكم ازوجا ومن الانعم ازوجا يذرؤكم فيه ليس كمثله شيء وهو السميع البصير
[42:11] پديدآورنده آسمان ها و زمين. او از ميان خودتان براي شما همسراني آفريد- و نيز براي حيوانات. او بدين ترتيب، وسيله ازدياد شما را فراهم مي كند. هيچ چيزي نيست كه با او برابري كند. اوست شنوا، بينا.

كساني كه چنين صفتي را براي مقدسين قائل ميشوند هيچوقت روي بهشت را نخواهند ديد. خداست كه در هر جايي با ماست نه محمد و حسين و… .

[57:4] هو الذي خلق السموت والارض في ستة ايام ثم استوى على العرش يعلم ما يلج في الارض وما يخرج منها وما ينزل من السماء وما يعرج فيها وهو معكم اين ما كنتم والله بما تعملون بصير
[57:4] اوست يکتايي که آسمان ها و زمين را در شش روز آفريد،* (سپس اقتدار را در دست گرفت. او از هرچه داخل زمين مي شود و هرچه از آن بيرون مي آيد، و آنچه از آسمان فرود مي آيد و آنچه به سوي آسمان بالا مي رود، باخبر است. هر جا که باشيد او با شماست. خدا بر تمام اعمالتان بيناست.

سختي ها :

خداي مهربان مارا با سختي ها و مريضي ها آزمايش ميكند تا كه از خدا خاضعانه طلب كمك كنيم .

[6:42] ولقد ارسلنا الى امم من قبلك فاخذنهم بالباساء والضراء لعلهم يتضرعون
[6:42] ما براي امتهاي پيش از تو نيز (رسولاني) فرستاده ايم و آنها را با سختى و مصيبت امتحان كرديم، باشد كه دست به دعا بردارند.

اهل بهشت :

كساني كه در بهشت به سر ميبرند از اين كه در دنيا از خدا طلب كمك كرده اند افتخار ميكنند.

[52:28] انا كنا من قبل ندعوه انه هو البر الرحيم
[52:28] "ما پيش از اين از او درخواست مي كرديم؛ اوست بامحبت ترين، مهربان ترين."

برادر گرامي اگر ميخواهيد كه هم در اين دنيا خوشبخت باشيد و هم در آن دنيا پس
بهتر است كه در امور عبادتت يك بازبيني انجام دهيد.

مرگ

مرگ يكي از مواردي است كه خيلي ها تا نميرند باورش نميكنند هر موجود زنده اي مرگ را تجربه ميكند. موجوديت انسان مدت مشخصي ميزيد و بعد از آن ميميرد. حتي پيامبران مثل ما مدت مشخصي ميزيند. در اين موارد هيچ فرقي با ما ندارند. زيرا آنها هم بشري مثل ما هستند.

[18:110] قل انما انا بشر مثلكم يوحى الي انما الهكم اله وحد فمن كان يرجوا لقاء ربه فليعمل عملا صلحا ولا يشرك بعبادة ربه احدا
[18:110] بگو: "من جز بشري مانند شما نيستم، به من وحي شده است كه خداي شما خداي واحد است. كساني كه به ملاقات پروردگارشان اميدوار هستند، بايد پرهيزكارانه عمل كنند و هرگز خداي ديگري را در كنار پروردگار خود پرستش نكنند."

هرنفسي مرگ را تجربه ميكند.حتي محمد هم مرگ را تجربه كرد.

[3:185] كل نفس ذائقة الموت وانما توفون اجوركم يوم القيمة فمن زحزح عن النار وادخل الجنة فقد فاز وما الحيوة الدنيا الا متع الغرور
[3:185] هر كسي طعم مرگ را مي چشد، سپس شما پاداش خود را در روز رستاخيز دريافت مي كنيد. همين قدر كه كسي فقط از مرز دوزخ بگذرد و به بهشت وارد شود، به پيروزي عظيمي نائل شده است. زندگي اين دنيا خواب و خيالي بيش نيست.

[39:30] انك ميت وانهم ميتون
[39:30] تو (محمد) مطمئنا خواهي مرد، درست همان طور كه آنها خواهند مرد.

هيچ كسي عمر جاودان نخواهد داشت و تا حالا هم كسي عمر جاودان نداشته است.

[21:34] وما جعلنا لبشر من قبلك الخلد افاين مت فهم الخلدون
[21:34] ما هرگز پيش از تو براي هيچ كس عمر جاودان مقرر نكرديم؛ اگر تو بميري آيا آنها عمر جاوداني خواهند داشت؟

محمد هم بشري مثل ماست و او هم ميميرد. علي حسن حسين هم موجوداتي مثل ما بودند كه ديگر صداي مارا نميشنوند و مردند.آنان ديگر هيچوقت خواسته شما را نميشنوند و هيچوقت هم جواب نميدهند. و از اين دنياي ما هيچ خبري ندارند.

خداي مهربان در سوره 7 آيه 194 ميفرمايد كه كساني غير از خدا را كه شما ميخوانيد بندگاني (عباد) مثل شما هستند.
در زمان محمد مشركين قريش به زيارت مجسمه هايي ميرفتند كه اين مجسمه ها يادگار مقدسين آنها بوده است. همانند مسلمانان امروزي كه زيارتگاههايي دارند كه يادگار مقدسينشان است.آن مجسمه ها اسم داشتند. مقابر امروزي هم اسامي دارند.
حرف از مجسمه گلي نيست . حرف از كساني است كه زماني انسان بوده اند ولي حالا بت (مجسمه – زيارتگاه – مقبره و ....) شده اند.حرف از كساني است كه زماني انسانهايي مثل ما بوده اند ولي به مرور زمان بت شده اند.مجسمه و مقبره و زيارتگاه ظاهر قضيه هستند. اينها نتيجه شرك هستند. هر مجسمه و مقبره و زيارتگاهي نشان از اين است كه زماني انسانهايي به سرحد پرستش رسيده اند.

[7:194] ان الذين تدعون من دون الله عباد امثالكم فادعوهم فليستجيبوا لكم ان كنتم صدقين
[7:194] معبودانى كه در كنار خدا مى خوانيد، بندگاني مانند شما هستند. برويد و آنها را صدا كنيد؛ بگذاريد به شما پاسخ دهند، اگر حق با شماست.

محمد علي حسين و ... در قيامت از كساني كه از آنها طلب كمك كرده اند تبري ميجويند و آنها را طرد خواهند كرد.

[35:14] ان تدعوهم لا يسمعوا دعاءكم ولو سمعوا ما استجابوا لكم ويوم القيمة يكفرون بشرككم ولا ينبئك مثل خبير
[35:14] اگر آنها را بخوانيد، نمي توانند نداي شما را بشنوند. حتي اگر هم بشنوند، نمي توانند به شما پاسخ دهند. در روز رستاخيز، آنها شما را طرد خواهند كرد. هيچ كس نمي تواند مانند آن آگاه ترين تو را آگاه سازد.

مردگان (هركس ميخواهد باشد ) نميتوانند بشنوند. خداي مهربان محمد را بشير و نذير فرستاده است نه جوابگوي دعاهاي مردم.

[7:188] قل لا املك لنفسي نفعا ولا ضرا الا ما شاء الله ولو كنت اعلم الغيب لاستكثرت من الخير وما مسني السوء ان انا الا نذير وبشير لقوم يؤمنون
[7:188] بگو: "من هيچ قدرتى بر نفع و ضرر خود ندارم. فقط آنچه خدا بخواهد، براى من پيش مى آيد. اگر از آينده خبر داشتم، به ثروت خود مى افزودم و هيچ آسيبى به من نمى رسيد. من هشداردهنده اى بيش نيستم و حامل خبرهاى خوب براى آنان كه ايمان دارند."

مسيح در قيامت در برابر خدا اظهار ميدارد كه خدايا من مادامي كه زنده بودم در ميان آنها بودم و از وقتي كه مردم ديگر از آنها بيخبرم.و تو فقط بر همه چيز شاهدي.اين نشان ميدهد كه مسيح و ساير مقدسين از احوال ما در اين دنيا كاملا بيخبرند و هيچ قدرتي در ضرر رساندن و يا فايده رساندن به ما ندارند.

[5:117] "من به آنها فقط چيزي را گفتم كه تو به من امر كردي بگويم، كه: "خدا را بپرستيد، پروردگار من و پروردگار شما." من تا زماني كه با آنها زندگي مي كردم در ميانشان شاهد بودم. هنگامي كه تو به زندگي من در زمين خاتمه دادي، تو بر آنها ناظر بودى. تو بر همه چيز شاهدى.

خداوند مهربان در كتاب آسماني قرآن ميگويد كساني كه ميميرند ديگر زنده نيستند.
اين كه در عالم برزخ باشند و يا نباشند مهم نيست. مهم اين است كه ديگر صداي ما را نميشنوند و هيچ وقت هم جواب مارا نميدهند. حتي نميدانند كه چه وقتي هم محشور ميشوند.

[16:20] والذين يدعون من دون الله لا يخلقون شيءا وهم يخلقون
[16:21] اموت غير احياء وما يشعرون ايان يبعثون

[16:20] و اما معبوداني را که در کنار خدا قرار مي دهند، چيزي خلق نمي کنند؛ آنها خودشان مخلوق بودند.
[16:21] ايشان مرده اند، زنده نيستند و هيچ نمي دانند که چگونه يا چه وقت برانگيخته خواهند شد.

خداي مهربان اعلام ميدارد كه آنها كه غير خدا را ميخوانند وارد آتش جهنم خواهند شد. و همچنين اعلام ميدارد كه معبودان (به جز آنها كه صالح بوده اند همانند محمد علي حسين و ...) هم سوخت جهنم خواهند بود .

دقيقا ميتوانيد در آيات زير اين مفهوم را ببينيد.

[21:98] انكم وما تعبدون من دون الله حصب جهنم انتم لها وردون
[21:99] لو كان هؤلاء ءالهة ما وردوها وكل فيها خلدون
[21:100] لهم فيها زفير وهم فيها لا يسمعون
[21:101] ان الذين سبقت لهم منا الحسنى اولئك عنها مبعدون


[21:98] شما و معبوداني که در کنار خدا عبادت مي کنيد، سوخت دوزخ خواهيد بود؛ اين سرنوشت اجتناب ناپذير شماست.
[21:99] اگر آنها خدايان بودند، عاقبتشان به دوزخ منتهي نمي شد؛ تمام ساکنان آن تا ابد در آنجا ماندگارند.
[21:100] در آنجا آه و فغان سر خواهند داد و به هيچ اخباري دسترسي نخواهند داشت.
[21:101] و اما کساني که شايسته پاداش هاي باشکوه ما شدند (مثل محمد علي حسين و ... )، آنها از آن محفوظ خواهند بود.


مفهوم شفاعت

با توجه به اين كه شرك تنها گناه غير قابل بخشش است بنابراين دقت در اين مورد خيلي ضروري است. تعداد زيادي از آيات قرآن كريم در نفي شرك است. بطوريكه محور خوشبختي در تمام قرآن شريك قرار ندادن (مقدسين و امامان –همسر و فرزندان و مال دنيا- هواي نفس)براي خداست.
اما متاسفانه كساني كه به شرك مبتلا ميشوند شركشان را به شفاعت در قيامت ربط ميدهند.اين در حالي است كه خداي مهربان در اكثر آيات قرآني استعانت و استغفار از غير خدا را نفي ميكند و آن را شرك به حساب مياورد.

خداي بزرگ در چندين آيه شفاعت را ذكر كرده است كه در بعضي از آنها شفاعت را نفي ميكند و در بعضي ديگر ميفرمايد بدون اجازه و رضايت خدا شفاعتي وجود ندارد.در آيه هاي زير خداي مهربان ميفرمايد اصلا هيچ شفيعي به غير از خدا وجود نخواهد داشت و همه شفاعتها متعلق به خداست.

[39:44] قل لله الشفعة جميعا له ملك السموت والارض ثم اليه ترجعون
[39:44] بگو: "تمام شفاعت ها از آن خداست." همه فرمانروايي آسمان ها و زمين متعلق به اوست، سپس شما به سوي او مراجعت خواهيد کرد.

[2:254] يايها الذين ءامنوا انفقوا مما رزقنكم من قبل ان ياتي يوم لا بيع فيه ولا خلة ولا شفعة والكفرون هم الظلمون
[2:254] اي کساني که ايمان آورده ايد، از آنچه به شما روزي داده ايم انفاق کنيد، پيش از آنکه روزي فرا رسد که در آن نه معامله اي در کار است، نه ارفاقي به سبب خويشاوندى و نه هيچ گونه شفاعتي. کافران بى عدالتى مى كنند.

اما در جايي ديگر ميفرمايد كه شفاعتي بدون اذن و رضايت خدا وجود نخواهد داشت.

[2:255] الله لا اله الا هو الحي القيوم لا تاخذه سنة ولا نوم له ما في السموت وما في الارض من ذا الذي يشفع عنده الا باذنه يعلم ما بين ايديهم وما خلفهم ولا يحيطون بشيء من علمه الا بما شاء وسع كرسيه السموت والارض ولا يءوده حفظهما وهو العلي العظيم
[2:255] خدا: خدايى جز او نيست، زنده، پاينده. هرگز لحظه اي بي خبري يا خواب او را فرا نمي گيرد. همه چيز در آسمان ها و زمين از آن اوست. کيست که بتواند نزد او به شفاعت برخيزد، بي آنکه با خواست او مطابقت داشته باشد؟ او گذشته و آينده آنان را مي داند. هيچ کس به دانشي دست نمي يابد، مگر به خواست او. قلمرو او آسمان ها و زمين را در بر گرفته است و اداره آنها هرگز بر او دشوار نيست. اوست باري تعالي، بزرگ.

[21:28] يعلم ما بين ايديهم وما خلفهم ولا يشفعون الا لمن ارتضى وهم من خشيته مشفقون
[21:28] او آينده و گذشته آنها را مي داند. آنها شفاعت نمي كنند، مگر براي كساني كه قبلا مورد قبول او واقع شده باشند و آنها نگران خودشان هستند.*

[53:26] وكم من ملك في السموت لا تغني شفعتهم شيءا الا من بعد ان ياذن الله لمن يشاء ويرضى
[53:26] حتي فرشتگان نيز در آسمان اجازه شفاعت ندارند. تنها كساني از جانب خدا مجاز هستند كه بر طبق خواست او و موافقت او عمل كنند.

اين دو گروه از آياتي بود كه در مورد شفاعت در قرآن كريم ذكر شده است.
اما جالب اين است كه اكثرا مقبره پرستي ها را به اين آيات ربط ميدهند و توجه نكرده اند كه اين شفاعت مربوط به قيامت است و شرط به دست آوردن آن كسب رضايت و اذن خداست.

خداي بزرگ صراحتا شفاعت را از كساني كه در اين دنيا از مقدسين خود طلب كمك ميكنندنفي كرده است.

آيه زير كاملا اين مفهوم را بيان ميكند.

[10:18] ويعبدون من دون الله ما لا يضرهم ولا ينفعهم ويقولون هؤلاء شفعؤنا عند الله قل اتنبءون الله بما لا يعلم في السموت ولا في الارض سبحنه وتعلى عما يشركون
[10:18] آنها در کنار خدا معبوداني را عبادت مي كنند كه قدرتي ندارند که به آها نفع يا ضرري برسانند و مي گويند: "اينان شفيعان ما نزد خدا هستند!" بگو: "آيا خدا را از چيزي باخبر مي كنيد كه او در آسمان ها يا زمين نمي داند؟" تجليل او را. او بلندمرتبه ترين است؛ بسيار بالاتر از آنكه به شريكي نياز داشته باشد.

همانطور كه در آيه بالا ميبينيم مشركان از مقدسين خود طلب كمك ميكنند و ميگويند كه اينان شفيعان ما هستند. خداي مهربان اعلام ميدارد كه آنان هيچ وقت شفاعت نخواهند شد و در ادامه ميفرمايد كه آيا اينان چيزي را به خدا نسبت ميدهند كه خدا از آن بيخبر است.

همچنين خدا در 6:94 ميفرمايد كه آن شريكاني كه فكر ميكرديد شفيع شما خواهند بود را با شما نميبينم. خدا ميفرمايد كساني كه غير خدا را به بهانه شفاعت ميخوانند هيچوقت مورد شفاعت قرار نخواهند گرفت و آن شفيعان در آن دنيا براي آنان پوچ از آب درخواهد آمد و غير از خدا شفيعي نخواهند داشت.

[6:94] "شما تک و تنها نزد ما بازگشته ايد، درست همان گونه که نخستين بار شما را آفريديم، و آنچه را به شما ارزاني داشته بوديم پشت سر نهاديد. شفيعاني را که شريک قرار داديد و ادعا مي کرديد که به شما کمک خواهند کرد، با شما نمي بينيم. تمام پيوندها ميان شما قطع شده است؛ شريكاني كه قرار داديد، شما را ترک کرده اند."

و اين به آن علت است كه طلب استمداد از مقدسين شرك محض است و خداي مهربان آرزوي پوچ آنان را سراب پنداشته و آن را نفي ميكند.

[30:13] معبودان آنها هيچ قدرتي نخواهند داشت تا براي آنها شفاعت كنند؛ برعكس، آنها معبودان خود را طرد خواهند كرد.

خداي بزرگ صراحتا شفاعت را از آناني كه در اين دنيا به مقدسين خود دل بسته اند نفي ميكند و ميفرمايد كه آنان هيچوقت شفيعي نخواهند داشت.
همانطور كه در اول مقاله ذكر شد موجوديت انسان خيلي راحت مال دنيا و هواي نفس و مقدسين و امامان را شريك خدا قرار ميدهد.خدا ميفرمايد كساني كه فكر ميكنند پول و ثروت و مقام آنان در اين دنيا موجب نجات آنان در قيامت خواهد بود پوچ فكر ميكنند. و در آن دنيا پول و ثروت آنان موجب نجات آنان نخواهد بود.
اين افراد در دنيا به پول و مقام دل بسته اند و آن را شريكي براي خداي خود قرار داده اند. اما خداي مهربان اعلام ميدارد كه آنان پارتي و شفيعي (پول و ثروت) كه در دنيا دل به آن بسته بودند در قيامت نفعي براي آنان نخواهد داشت.

[2:48] واتقوا يوما لا تجزي نفس عن نفس شيءا ولا يقبل منها شفعة ولا يؤخذ منها عدل ولا هم ينصرون
[2:48] آگاه باشيد از روزي که هيچ نفسى نمى تواند براى نفس ديگرى مفيد باشد، نه شفاعتى پذيرفته خواهد شد، نه غرامتى مى توان پرداخت و نه مي توان از کسي مدد گرفت.

خداي مهربان ميفرمايد كه در آن دنيا پارتي بازي وجود نخواهد داشت.و اين به آن خاطر است كه آنان آن پارتي ها (پول و ثروت و مقدسين و امامان) را در دنيا شريك خداي خود قرار داده بودند. خداي مهربان در 6:70 اين مفهوم را كاملا بيان كرده است.

[6:70] وذر الذين اتخذوا دينهم لعبا ولهوا وغرتهم الحيوة الدنيا وذكر به ان تبسل نفس بما كسبت ليس لها من دون الله ولي ولا شفيع وان تعدل كل عدل لا يؤخذ منها اولئك الذين ابسلوا بما كسبوا لهم شراب من حميم وعذاب اليم بما كانوا يكفرون
[6:70] به كساني كه دين خود را بيهوده مي گيرند و آن را مانند روابط اجتماعي تلقي مي كنند و كاملا مجذوب زندگي اين دنيا شده اند، اعتنا نكن. با اين (قرآن) به آنها تذكر بده، تا مبادا نفسي در نتيجه بدي هايي كه كسب كرده است، رنج ببرد. آن نفس جز خدا نه مولا و سروري دارد و نه شفاعت كننده اي. اگر مي توانست هر گونه غرامتي هم بپردازد، پذيرفته نمي شد. آنها از نتيجه اعمال پليد خود رنج مى برند؛ و به سبب كفرشان سزاوار نوشيدني هاي دوزخي و مجازاتي دردناك شده اند.

بنابراين كساني هم كه در اين دنيا به مقدسين و امامان خود دل ميبندند در آخرت هم هيچ شفيعي نخواهند داشت.

اما از آنجا كه قرآن كتاب كامل و دقيقي است اعلام كرده است كه شفيعاني در قيامت وجود خواهند داشت كه به اذن خدا و براي كساني كه خدا از آنها راضي است شفاعت خواهند كرد.كساني كه مرتكب شرك ميشوند اصلا شفيعي نخواهند داشت.اما چگونگي اين شفاعت را بيان ننموده است.
در هرحالت كساني كه پول و امامان را شريك خدا قرار ميدهند هيچوقت شفيع و حميمي نخواهند داشت.
آيات زير كاملا اين موضوع را به تصوير ميكشد.

[7:53] آيا منتظرند که تمام (پيش بيني هاي) آن به وقوع بپيوندد؟ روزي که چنين وعده اى تحقق يابد، کساني که در گذشته به آن اعتنا نکردند، خواهند گفت: "رسولان پروردگار ما حقيقت را آورده اند. اينک آيا شفيعانى هستند که براى ما شفاعت کنند؟ آيا ممكن است ما را بازگرداني، تا رفتار خود را تغيير دهيم و بهتر از آنچه کرديم، عمل کنيم؟" آنها نفس خود را از دست داده اند و بدعت هايشان باعث نابودى آنها شده است.

[26:97] "به خدا، که ما بسيار گمراه بوديم.
[26:98] "چگونه توانستيم شما را همتراز پروردگار عالم قرار دهيم؟
[26:99] "كساني كه ما را گمراه كردند، پليد بودند.
[26:100] "اكنون نه شفاعت كننده اي داريم،
[26:101] "و نه يك دوست نزديك.

بعضي از مردم راجع به شفاعت عقايدي دارند كه با آيات قرآني سازگار نيست.اعتقاد به اين كه كسي و يا چيزي غير از خدا ميتواند باعث بخشش گناهان و برآورده شدن آرزوهايمان شود به معناي شريك قرار دادن براي خداست.

شيطان به اين طريق ميليونها نفر در جهان اعم از مسيحي و مسلمان را به شرك كشانده است. ميليونها نفر معتقدند كه محمد عيسي علي حسين در روز قيامت پادرمياني كرده و آنان را از جهنم به بهشت ميبرند. مفهوم شفاعت در اين معنا كاملا غير منطقي است.

مثلا آنهايي كه معتقدند محمد شفاعت آنان را خواهد كرد معتقدند كه محمد در روز قيامت افراد مورد نظر خود را انتخاب كرده و از خدا براي آنان طلب بخشش خواهد كرد اگر از آنها بپرسي كه محمد چطوري تشخيص ميدهد كه آنها خدا ازشان راضي است و استحقاق شفاعت را دارند؟ در جواب ميگويند كه خدا به او ميگويد. براساس عقيده آنان شخص پيش محمد رفته و از او ميخواهد كه شفاعتش را پيش خدا بكند. محمد پيش خدا رفته و از خدا ميپرسد كه اي خداي بزرگ آيا اين شخص استحقاق آن را دارد كه من شفاعتش را نزد تو بكنم. خدا به محمد ميگويد بله. محمد هم پيش فرد برگشته و به فرد ميگويد كه بله تو استحقاق به بهشت رفتن را داريد.
اين طرز تفكر بالا راجع به شفاعت كفر محض است.و به اين طريق خدا را منشي محمد ساخته اند (نعوذ بالله).
و به اين طريق محمد را همه كاره قيامت ساخته اند. عده اي ديگر اين تكتازي در قيامت را براي ساير مقدسين با شدتي فراوانتر تعميم داده اند.به اين طريق علي براي كسي كه تا حالا نديده است و نه ميشناسد شفاعت خواهد كرد.

اين در حالي است كه خداي مهربان اعلام ميدارد كه محمد فقط رسولي است كه پيغام خدا را به مردم ميرساند نه چيز ديگري.

[13:40] اگر آنچه را که به آنها وعده مي دهيم، به تو نشان دهيم يا زندگي تو را پيش از آن به پايان برسانيم، تنها ماموريت تو رساندن (پيام) است. اين ما هستيم که به حسابشان رسيدگي خواهيم کرد.

حساب و كتاب دست خداست نه محمد و يا كسي ديگر.

ما روزي 17 مرتبه ميگوييم [1:4] ملك يوم الدين

محمد نميتواند آسيب يا سودي به كسي برساند.او فقط رسول بود.

[3:128] ليس لك من الامر شيء او يتوب عليهم او يعذبهم فانهم ظلمون
[3:128] به دست تو نيست؛ شايد او آنها را ببخشد يا آنها را براي ستمکاري هايشان تنبيه کند.

پس ما بايد در اين دنيا رضايت خدا را جلب كنيم .كساني كه در اين دنيا عمل صالح انجام ميدهند.همان عمل صالح ممكن است شفيع آنان شود. اگر همان مال و ثروت را شريك خدا قرار ندهيد و به آن دل نبنديد ممكن است شفيع و نجات دهنده شما باشد.
اگر در تربيت فرزندي صالح موثر بوده اي و مرتكب شرك نشده اي ممكن است همان فرزند صالح شفاعت شما را بكند.
در هر حالت ما در صورتي شفيع خواهيم داشت كه براي آخرت خود كاري انجام داده باشيم.و ذخيره اي اندوخته باشيم. همان ذخيره شفيع ما خواهد بود.

[53:39] وان ليس للانسن الا ما سعى
[53:39] هر انساني مسئول اعمال خويش است.

[82:19] يوم لا تملك نفس لنفس شيءا والامر يومئذ لله
[82:19] آن روزي است كه هيچ نفسي نمي تواند به نفس ديگري كمك كند، و در آن روز تمام تصميمات، متعلق به خدا خواهد بود.