فرق نبي و رسول
در زبان فارسي نبي را به پيامبر و رسول را به فرستاده ترجمه ميكنند.
تعريف نبي و رسول در قرآن خيلي واضح و روشن است . يكي از معجزات قرآن اين است كه خود معناي خود را ميرساند و احتياجي به علماي حديث ندارد.
علماي اهل كتاب (شيعه وسني ) در طول تاريخ سعي كرده اند كه معناي نبي و رسول را تعويض كنند. به اين معنا آنان ميگويند كه هر رسولي نبي است اما هر نبيي رسول نيست. اين حربه شيطان بود براي منكر شدن رسول ميثاق خداي قادر توانا.
در اينجا فرق بين رسول ونبي را براساس قرآن مجيد روشن ميكنيم.
1- هر نبيي رسول است اما هر رسولي نبي نيست.
نبي آن است كه شريعتي جديد مياورد و يا پياده سازي ميكند (شامل قانون و ...) و ممكن است از طرف خداي مهربان كتاب هم به او داده شده باشد. اما رسول آن است كه شريعتي جديد نمياورد و فقط شريعت قبلي را تاييد و تصديق ميكند.براي تاييد مطلب آيه 3:81 را نگاه كنيد:
[3:81] واذ اخذ الله ميثق النبين لما ءاتيتكم من كتب وحكمة ثم جاءكم رسول مصدق لما معكم لتؤمنن به ولتنصرنه قال ءاقررتم واخذتم على ذلكم اصري قالوا اقررنا قال فاشهدوا وانا معكم من الشهدين
[3:81] خدا از پيامبران ميثاقي گرفت و گفت: "من به شما كتاب آسماني و حكمت خواهم داد. پس از آن، رسولي خواهد آمد كه تمام كتاب هاي آسماني موجود را تصديق خواهد كرد، بايد به او ايمان آوريد و او را حمايت كنيد." او گفت: "آيا با اين موافق هستيد و پيمان مي بنديد كه اين ميثاق را به انجام برسانيد؟" آنها گفتند: "ما موافقيم." او گفت: "پس شما شهادت دادهايد و من هم همراه با شما شهادت مي دهم."
در آيه بالايي خداي مهربان ميفرمايد بعد از اينكه همه كتابهاي آسماني و حمكت را به نبيها دادم رسولي خواهد آمد كه آن را تصديق خواهد كرد.پس مشخص شد كه نبي شريعت جديد مياورد و يا شريعت جديد پياده سازي ميكند اما رسول آن را تصديق ميكند.
هركجا خداي مهربان نبوت را ذكر ميكند با آن كتاب و يا حكم را ذكر ميكند.زيرا كه نبوت مقام خاصي است كه به پيامبر داده ميشود تا كه احكام جديد كتاب را بوسيله آن ابلاغ و اجرا كند.آيات زير را نگاه كنيد.
[3:79] ما كان لبشر ان يؤتيه الله الكتب والحكم والنبوة ثم يقول للناس كونوا عبادا لي من دون الله ولكن كونوا ربنين بما كنتم تعلمون الكتب وبما كنتم تدرسون
[6:89] اولئك الذين ءاتينهم الكتب والحكم والنبوة فان يكفر بها هؤلاء فقد وكلنا بها قوما ليسوا بها بكفرين
[29:27] ووهبنا له اسحق ويعقوب وجعلنا في ذريته النبوة والكتب وءاتينه اجره في الدنيا وانه في الاءخرة لمن الصلحين
[45:16] ولقد ءاتينا بني اسرءيل الكتب والحكم والنبوة ورزقنهم من الطيبت وفضلنهم على العلمين
[57:26] ولقد ارسلنا نوحا وابرهيم وجعلنا في ذريتهما النبوة والكتب فمنهم مهتد وكثير منهم فسقون
به طور مثال محمد رسولخدا نبي بود و همزمان رسول هم بود. بنابراين در مقام نبوت به تشريع ميپرداخت و در مقام رسالت به ابلاغ قرآن مشغول بود.كسي كه نبي باشد خود به خود رسول هم هست اما برعكسش درست نيست.براي اينكه ثابت شود هر نبيي رسول هم هست به آيات زير نگاه كنيد كه خداي مهربان نبي را بشارت دهنده و نذارت كننده توصيف كرده است.
[2:213] كان الناس امة وحدة فبعث الله النبين مبشرين ومنذرين وانزل معهم الكتب بالحق ليحكم بين الناس فيما اختلفوا فيه وما اختلف فيه الا الذين اوتوه من بعد ما جاءتهم البينت بغيا بينهم فهدى الله الذين ءامنوا لما اختلفوا فيه من الحق باذنه والله يهدي من يشاء الى صرط مستقيم
[33:45] يايها النبي انا ارسلنك شهدا ومبشرا ونذيرا
[4:163] انا اوحينا اليك كما اوحينا الى نوح والنبين من بعده واوحينا الى ابرهيم واسمعيل واسحق ويعقوب والاسباط وعيسى وايوب ويونس وهرون وسليمن وءاتينا داود زبورا
براساس آيات بالا نبي رسول هم هست .
تصور كنيد كه در آيه زير موسي به عنوان رسولا نبيا (رسولي كه نبي بود) ذكر شده است
[19:51] واذكر في الكتب موسى انه كان مخلصا وكان رسولا نبيا
و اسماعيل هم :
[19:54] واذكر في الكتب اسمعيل انه كان صادق الوعد وكان رسولا نبيا
براي تاييد مطلب به آيه زير توجه كنيد.
[19:41] واذكر في الكتب ابرهيم انه كان صديقا نبيا
در آيه مذكور (صديقا نبيا) به كار برده شده است و صديقا نبيا يعني صديقي كه نبي بود. همه ميدانيم كه هر صديقي نبي نيست و به همين خاطر خدا مهربان نبيا صديقا را به كار نبرده است.
خداي مهربان بخشنده هيچوقت نبيا رسولا (رسولي كه نبي بود) را به كار نبرده است.زيرا كه هر رسولي نبي نيست. مثلا خداي بزرگ در خيلي جاها در قرآن از جبرئيل و ملك الموت و ساير فرشتگان به عنوان رسول ياد كرده است. موجوديت بشر ميتواند نبي باشد اما ملائكه نميتوانند نبي باشند. پس در كل هر رسولي نبي نيست. زيرا هيچ كجاي قرآن از جبرئيل به عنوان نبي ياد نكرده است.با وجود اين دلايل واضح علماي اهل كتاب (شيعه وسني ) باز هم بر عقيده قبلي خود پافشاري ميكنند و همچنان ميگويند كه هر رسولي نبي است.بعضي از آنان كه متوجه واقعيت شده اند رو به بهانه ديگري آورده اند و ميگويند كه بين نبي و رسول هيچگونه فرقي نيست.
2- خداي مهربان بين رسول و نبي فرق قائل شده است . آيه زير را نگاه كنيد تا ببينيد كه خدا بين نبي و رسول فرق قائل شده است.
به عبارت (من رسول و لا نبي) توجه شود. اگر بين رسول و نبي فرق نبود خدا آن را به اين صورت نقل نميكرد.
[22:52] وما ارسلنا من قبلك من رسول ولا نبي الا اذا تمنى القى الشيطن في امنيته فينسخ الله ما يلقي الشيطن ثم يحكم الله ءايته والله عليم حكيم
[22:52] ما پيش از تو نه رسولي فرستاديم و نه پيامبري بدون آنكه شيطان در خواستههاي او دخالت نكرده باشد. سپس خدا آنچه را شيطان انجام داده است، خنثي مي نمايد. خدا آياتش را کامل مي کند. خداست داناي مطلق، حكيمترين.*
پس در كل ميتوان گفت كه هر نبيي رسول است اما هر رسولي نبي نيست. معاني از طريق قرآن بسيار روشن و واضح است .
3- اما ممكن است كسي بگويد كه خيلي از انبياء بني اسرائيل كتاب و شريعت به آنها داده نشده است. و اين يك تناقض است. در جواب بايد گفت كه نبي آن است كه به طور مستمر با وحي مرتبط است. انبيا بني اسرائيل مدام رابط بين خدا و بني اسرائيل بودند. مثلا جريان گاو بني اسرائيل كه موسي چندين مرتبه بين خدا و بني اسرائيل سوال و جواب رد و بدل ميكند و از طريق نبي به آنان راه حل كشف قاتل نشان داده ميشود(2:67). و همينطور جريان طالوت كه نبي آن دوره بين قوم بني اسرائيل و خدا در مورد تعيين پادشاه رابط ميشود.و از طريق نبي به آنان پادشاه نشان داده ميشود. (2:247)
4- اقوام اوليه داراي نبيهاي زيادي بوده اند و اين به خاطر عدم رشد كامل فكري بوده است. زيرا در مورد مسائلي كه پيش ميامد مدام بايد نبي بين خدا و مردم براي رفع مشكل رابط ميشد. اين انبياء مسلما رسول (كساني كه از طرف خدا به تبليغ وتصديق دين مشغول بودند) هم بوده اند.
خداي مهربان در قرآن كريم بر بني اسرائيل منت گذاشته است زيرا كه براي آنها نبيهاي زيادي را فرستاده است.
[45:16] ولقد ءاتينا بني اسرءيل الكتب والحكم والنبوة ورزقنهم من الطيبت وفضلنهم على العلمين
و همانطور در مورد محمد آخرين پيامبر خدا كه در خيلي از سوره هاي قرآن مدام مورد خطاب و سوال قرار گرفته و در آن مورد بر او آياتي نازل شده است.
بعد از اين كه بشر به ثبات فكري رسيد خداي حكيم ديگر نبوت را به پايان رساند و اعلام كرد كه قرآن آخرين كتاب است و ديگر نبوتي ديگر صورت نخواهد گرفت. نزول شريعت جديد در قالب نبي صورت ميگيرد. اسلام به عنوان دين آسماني از طريق قرآن كامل شده است و ديگر كتاب آسماني ديگري نخواهد آمد. شريعت جديد احتياج به نبوت دارد زيرا كه شريعت جديد ارتباط مستمر با وحي را لازم دارد.
5- نبي كسي است كه به او چيزي (مثل قانوني جديد) داده ميشود به همين خاطر خداي مهربان در قرآن براي نبي "مااوتي " را به كار برده است.
[2:136] قولوا ءامنا بالله وما انزل الينا وما انزل الى ابرهم واسمعيل واسحق ويعقوب والاسباط وما اوتي موسى وعيسى وما اوتي النبيون من ربهم لا نفرق بين احد منهم ونحن له مسلمون
6- به طور مثال در جنگهاي پيامبر و در مورد زنان پيامبر بيشتر شخصيت نبي مطرح است نه رسول:
[8:67] ما كان لنبي ان يكون له اسرى حتى يثخن في الارض تريدون عرض الدنيا والله يريد الاءخرة والله عزيز حكيم
[8:65] يايها النبي حرض المؤمنين على القتال ان يكن منكم عشرون صبرون يغلبوا مائتين وان يكن منكم مائة يغلبوا الفا من الذين كفروا بانهم قوم لا يفقهون
[9:117] لقد تاب الله على النبي والمهجرين والانصار الذين اتبعوه في ساعة العسرة من بعد ما كاد يزيغ قلوب فريق منهم ثم تاب عليهم انه بهم رءوف رحيم
[33:32] ينساء النبي لستن كاحد من النساء ان اتقيتن فلا تخضعن بالقول فيطمع الذي في قلبه مرض وقلن قولا معروفا
[33:50] يايها النبي انا احللنا لك ازوجك التي ءاتيت اجورهن وما ملكت يمينك مما افاء الله عليك وبنات عمك وبنات عمتك وبنات خالك وبنات خلتك التي هاجرن معك وامراة مؤمنة ان وهبت نفسها للنبي ان اراد النبي ان يستنكحها خالصة لك من دون المؤمنين قد علمنا ما فرضنا عليهم في ازوجهم وما ملكت ايمنهم لكيلا يكون عليك حرج وكان الله غفورا رحيما
[33:59] يايها النبي قل لازوجك وبناتك ونساء المؤمنين يدنين عليهن من جلبيبهن ذلك ادنى ان يعرفن فلا يؤذين وكان الله غفورا رحيما
7- نبي در خيلي از قوانين با ديگران فرق ميكند. مثلا زنانش مادران مومنان هستند. مجاز به اختيار تعداد زنان بيشتري است و ...
[33:6] النبي اولى بالمؤمنين من انفسهم وازوجه امهتهم واولو الارحام بعضهم اولى ببعض في كتب الله من المؤمنين والمهجرين الا ان تفعلوا الى اوليائكم معروفا كان ذلك في الكتب مسطورا
[33:50] يايها النبي انا احللنا لك ازوجك التي ءاتيت اجورهن وما ملكت يمينك مما افاء الله عليك وبنات عمك وبنات عمتك وبنات خالك وبنات خلتك التي هاجرن معك وامراة مؤمنة ان وهبت نفسها للنبي ان اراد النبي ان يستنكحها خالصة لك من دون المؤمنين قد علمنا ما فرضنا عليهم في ازوجهم وما ملكت ايمنهم لكيلا يكون عليك حرج وكان الله غفورا رحيما
8- هم نبي و هم رسول بر آنها وحي ميشود. خيلي از پيامبران هم رسول بوده اند و هم نبي.معمولا چيزهايي به نبي وحي ميشود (به نبي اعطا ميشود) كه بشر خود به تنهايي قادر به به دست آوردن آن نيست.قرآن به عنوان كتاب آسماني به نبي محمد اعطا شد. در اين مورد بشر از آوردن قرآن عاجز است و هيچوقت هم نميتواند آن را انجام دهد. اخبار و داستانهايي (نبايي يا خبري) در قرآن موجود است كه اگر نبي نبود ما نميتوانستيم هيچوقت از آن خبردار شويم.خيلي از مسائل موجود به غيب و بهشت و جهنم و .... مثلا وضعيت به خواب رفتن اصحاب كهف در غار را كسي ديگر نميدانست و خدا از طريق نبي آن را بر ما بازگو كرد و اگر نبي نبود ما هيچوقت نميتوانستيم آن را بدست آوريم .
در كل ميتوان گفت چيزي كه به نبي داده ميشود بوسيله انسان به تنهايي قابل اكتساب نيست . اما چيزهايي كه به رسول وحي ميشود بوسيله انسان هم قابل كسب است و در فطرت ما گنجانده شده است. مثلا رسول به عبادت فقط خدا دعوت ميكند . در اين مورد انسان به تنهايي هم ميتواند چنين مساله اي را بفهمد و در فطرت همه ما گنجانده شده است. مثلا حكمت بعضي از حكمها در قرآن از توانايي انسان خارج نيست و بنابراين رسول مواردي را ابلاغ و يادآوري ميكند كه در نهاد بشر جاسازي شده است و رسولان فقط يادآوري ميكنند.بنابراين كسي كه رسول است اما نبي نيست شريعت جديد و كتاب جديدي بر او نازل نميشود. بلكه او تابع همان شريعت قبلي است.
اما خداي مهربان در آيه اي اعلام نموده است كه ما با رسولان كتاب هم نازل ميكنيم. و ممكن است كسي بگويد كه پس به رسول هم شريعت جديد داده ميشود.اما در ادامه ميفرمايد كه ما آهن را هم نازل ميكنيم.و در اين جا نازل شدن كتاب بر رسول را با نازل شدن آهن مقايسه كرده است. و اين خود نكته ظريفي را به همراه دارد.و فرق نازل شدن كتاب بر رسول و نازل شدن كتاب بر نبي را ميرساند.
[57:25] لقد ارسلنا رسلنا بالبينت وانزلنا معهم الكتب والميزان ليقوم الناس بالقسط وانزلنا الحديد فيه باس شديد ومنفع للناس وليعلم الله من ينصره ورسله بالغيب ان الله قوي عزيز
[57:25] ما رسولان خود را فرستاديم و با مدرك هاي روشن آنها را پشتيباني كرديم و برايشان كتاب آسماني و قانون نازل كرديم تا مردم عدالت را برقرار كنند. و آهن را پايين فرستاديم كه در آن استحكام و منافع بسياري براي مردم است. تمام اينها براي آنست كه خدا كساني را كه از روي ايمان، از او و رسولانش پشتيباني مي كنند، مشخص نمايد. خداست قدرتمند، صاحب اقتدار.
همانطور كه ميدانيم تاريخ استفاده از آهن را واقعا كسي نميداند زيرا تا آنجايي كه نقل تاريخ اجازه ميدهد استفاده از آهن هميشه بوده است و اين خود يك استثناست زيرا كه بشر اوليه هيچوقت نميتوانست به تنهايي آهن را كشف و استخراج كند. خداي مهربان استثنائا در اين مورد از طريق رسولان خود استخراج آهن را به مردم نشان داده است.زيرا بدون آهن زندگي غير ممكن بوده است. در هر حالت كشف آهن از قدرت بشر خارج نبود و بالاخره روزي آن را كشف ميكرد و اين راهنمايي از طريق خداوند فقط يك جهش براي جامعه بشريت بود.زيرا كه انسانهاي اوليه قادر به استخراج آهن نبودند بنابراين خداي توانا از طريق رسولانش مردم را راهنمايي كرد و آنان را در زندگي جلوتر انداخت.
پس در كل ميتوان گفت كه نازل شدن كتاب بر رسول به معناي شريعت جديد بر رسولان نيست بلكه به معناي به جلو انداختن فهم كتاب موجود است.
و اين اطلاعات از كتاب موجود بر آنان وحي ميشود. جهت فهميدن فرق كتاب و قرآن به مقاله من تحت عنوان "قرآن را چطور بايد فهميد؟ " مراجعه شود.
9- بعضي ممكن است بگويند كه هارون نبي بود ولي رسول نبود و به او كتاب هم داده نشد. اما بر طبق آيه 37:117 كتاب تورات به هردوي موسي و هارون داده شد.
[37:117] وءاتينهما الكتب المستبين
[37:117] و کتابي آسماني، عميق و پرمحتوا به هر دو عطا کرديم.
هارون رسول هم بود.به عبارت " ارسلنا " و " بعثنا " در آيات زير نگاه كنيد:[10:75] ثم بعثنا من بعدهم موسى وهرون الى فرعون وملايه بءايتنا فاستكبروا وكانوا قوما مجرمين[10:75] سپس، بعد از آنها موسي و هارون را با مدرک هايمان به سوي فرعون و گروهش فرستاديم، ولي آنها تکبر ورزيدند؛ و مردمي تجاوزکار بودند.[23:45] ثم ارسلنا موسى واخاه هرون بءيتنا وسلطن مبين[23:45] سپس موسي و برادرش هارون را با آيات خود و مدرکي شگرف فرستاديم،
با اين همه دلايل واضح عجيب است كه علماي اهل كتاب باز بر عقيده قبلي خود پافشاري ميكنند.