دوست عزيز از شما دعوت ميشود كه فكر خود را آزاد كنيد زيرا كه خدا تو را آزاد آفريده است به طور مطلق خود را تسليم تنها خدا كنيد و خود را از قيد و بندهاي مذاهب ساختگي رها كنيد

آخرين تغييرات 26 مرداد سال 89

 نكات قرآني     اخبار    دانلود    زندگي    تزکیه نفس   نوزده   رد حديث وسنت   خدا یکتاست  

نماز  

واسطه ها در پرستش و نیایش  

شفاعت  

پیام خدای مهربان به مردم ایران  

پیام خدای مهربان به مردم تاجيكستان  

پیام خدای مهربان به مردم افغانستان  

وبلاگ انگلیسی  

سایت عربی  

2/19/2005

فرق نبي و رسول

فرق نبي و رسول:

در زبان فارسي نبي را به پيامبر و رسول را به فرستاده ترجمه ميكنند.

تعريف نبي و رسول در قرآن خيلي واضح و روشن است . يكي از معجزات قرآن اين است كه خود معناي خود را ميرساند و احتياجي به علماي حديث ندارد.
علماي اهل كتاب (شيعه وسني ) در طول تاريخ سعي كرده اند كه معناي نبي و رسول را تعويض كنند. به اين معنا آنان ميگويند كه هر رسولي نبي است اما هر نبيي رسول نيست. اين حربه شيطان بود براي منكر شدن رسول ميثاق خداي قادر توانا.

در اينجا فرق بين رسول ونبي را براساس قرآن مجيد روشن ميكنيم.

1- هر نبيي رسول است اما هر رسولي نبي نيست.

نبي آن است كه شريعتي جديد مياورد و يا پياده سازي ميكند (شامل قانون و ...) و ممكن است از طرف خداي مهربان كتاب هم به او داده شده باشد. اما رسول آن است كه شريعتي جديد نمياورد و فقط شريعت قبلي را تاييد و تصديق ميكند.براي تاييد مطلب آيه 3:81 را نگاه كنيد:

[3:81] واذ اخذ الله ميثق النبين لما ءاتيتكم من كتب وحكمة ثم جاءكم رسول مصدق لما معكم لتؤمنن به ولتنصرنه قال ءاقررتم واخذتم على ذلكم اصري قالوا اقررنا قال فاشهدوا وانا معكم من الشهدين
[3:81] خدا از پيامبران ميثاقي گرفت و گفت: "من به شما كتاب آسماني و حكمت خواهم داد. پس از آن، رسولي خواهد آمد كه تمام كتاب هاي آسماني موجود را تصديق خواهد كرد، بايد به او ايمان آوريد و او را حمايت كنيد." او گفت: "آيا با اين موافق هستيد و پيمان مي بنديد كه اين ميثاق را به انجام برسانيد؟" آنها گفتند: "ما موافقيم." او گفت: "پس شما شهادت دادهايد و من هم همراه با شما شهادت مي دهم."

در آيه بالايي خداي مهربان ميفرمايد بعد از اينكه همه كتابهاي آسماني و حمكت را به نبيها دادم رسولي خواهد آمد كه آن را تصديق خواهد كرد.پس مشخص شد كه نبي شريعت جديد مياورد و يا شريعت جديد پياده سازي ميكند اما رسول آن را تصديق ميكند.
هركجا خداي مهربان نبوت را ذكر ميكند با آن كتاب و يا حكم را ذكر ميكند.زيرا كه نبوت مقام خاصي است كه به پيامبر داده ميشود تا كه احكام جديد كتاب را بوسيله آن ابلاغ و اجرا كند.آيات زير را نگاه كنيد.

[3:79] ما كان لبشر ان يؤتيه الله الكتب والحكم والنبوة ثم يقول للناس كونوا عبادا لي من دون الله ولكن كونوا ربنين بما كنتم تعلمون الكتب وبما كنتم تدرسون

[6:89] اولئك الذين ءاتينهم الكتب والحكم والنبوة فان يكفر بها هؤلاء فقد وكلنا بها قوما ليسوا بها بكفرين

[29:27] ووهبنا له اسحق ويعقوب وجعلنا في ذريته النبوة والكتب وءاتينه اجره في الدنيا وانه في الاءخرة لمن الصلحين

[45:16] ولقد ءاتينا بني اسرءيل الكتب والحكم والنبوة ورزقنهم من الطيبت وفضلنهم على العلمين

[57:26] ولقد ارسلنا نوحا وابرهيم وجعلنا في ذريتهما النبوة والكتب فمنهم مهتد وكثير منهم فسقون


به طور مثال محمد رسولخدا نبي بود و همزمان رسول هم بود. بنابراين در مقام نبوت به تشريع ميپرداخت و در مقام رسالت به ابلاغ قرآن مشغول بود.كسي كه نبي باشد خود به خود رسول هم هست اما برعكسش درست نيست.براي اينكه ثابت شود هر نبيي رسول هم هست به آيات زير نگاه كنيد كه خداي مهربان نبي را بشارت دهنده و نذارت كننده توصيف كرده است.

[2:213] كان الناس امة وحدة فبعث الله النبين مبشرين ومنذرين وانزل معهم الكتب بالحق ليحكم بين الناس فيما اختلفوا فيه وما اختلف فيه الا الذين اوتوه من بعد ما جاءتهم البينت بغيا بينهم فهدى الله الذين ءامنوا لما اختلفوا فيه من الحق باذنه والله يهدي من يشاء الى صرط مستقيم
[33:45] يايها النبي انا ارسلنك شهدا ومبشرا ونذيرا
[4:163] انا اوحينا اليك كما اوحينا الى نوح والنبين من بعده واوحينا الى ابرهيم واسمعيل واسحق ويعقوب والاسباط وعيسى وايوب ويونس وهرون وسليمن وءاتينا داود زبورا

براساس آيات بالا نبي رسول هم هست .

تصور كنيد كه در آيه زير موسي به عنوان رسولا نبيا (رسولي كه نبي بود) ذكر شده است

[19:51] واذكر في الكتب موسى انه كان مخلصا وكان رسولا نبيا

و اسماعيل هم :

[19:54] واذكر في الكتب اسمعيل انه كان صادق الوعد وكان رسولا نبيا

براي تاييد مطلب به آيه زير توجه كنيد.

[19:41] واذكر في الكتب ابرهيم انه كان صديقا نبيا

در آيه مذكور (صديقا نبيا) به كار برده شده است و صديقا نبيا يعني صديقي كه نبي بود. همه ميدانيم كه هر صديقي نبي نيست و به همين خاطر خدا مهربان نبيا صديقا را به كار نبرده است.

خداي مهربان بخشنده هيچوقت نبيا رسولا (رسولي كه نبي بود) را به كار نبرده است.زيرا كه هر رسولي نبي نيست. مثلا خداي بزرگ در خيلي جاها در قرآن از جبرئيل و ملك الموت و ساير فرشتگان به عنوان رسول ياد كرده است. موجوديت بشر ميتواند نبي باشد اما ملائكه نميتوانند نبي باشند. پس در كل هر رسولي نبي نيست. زيرا هيچ كجاي قرآن از جبرئيل به عنوان نبي ياد نكرده است.با وجود اين دلايل واضح علماي اهل كتاب (شيعه وسني ) باز هم بر عقيده قبلي خود پافشاري ميكنند و همچنان ميگويند كه هر رسولي نبي است.بعضي از آنان كه متوجه واقعيت شده اند رو به بهانه ديگري آورده اند و ميگويند كه بين نبي و رسول هيچگونه فرقي نيست.

2- خداي مهربان بين رسول و نبي فرق قائل شده است . آيه زير را نگاه كنيد تا ببينيد كه خدا بين نبي و رسول فرق قائل شده است.
به عبارت (من رسول و لا نبي) توجه شود. اگر بين رسول و نبي فرق نبود خدا آن را به اين صورت نقل نميكرد.

[22:52] وما ارسلنا من قبلك من رسول ولا نبي الا اذا تمنى القى الشيطن في امنيته فينسخ الله ما يلقي الشيطن ثم يحكم الله ءايته والله عليم حكيم
[22:52] ما پيش از تو نه رسولي فرستاديم و نه پيامبري بدون آنكه شيطان در خواستههاي او دخالت نكرده باشد. سپس خدا آنچه را شيطان انجام داده است، خنثي مي نمايد. خدا آياتش را کامل مي کند. خداست داناي مطلق، حكيمترين.*


پس در كل ميتوان گفت كه هر نبيي رسول است اما هر رسولي نبي نيست. معاني از طريق قرآن بسيار روشن و واضح است .

3- اما ممكن است كسي بگويد كه خيلي از انبياء بني اسرائيل كتاب و شريعت به آنها داده نشده است. و اين يك تناقض است. در جواب بايد گفت كه نبي آن است كه به طور مستمر با وحي مرتبط است. انبيا بني اسرائيل مدام رابط بين خدا و بني اسرائيل بودند. مثلا جريان گاو بني اسرائيل كه موسي چندين مرتبه بين خدا و بني اسرائيل سوال و جواب رد و بدل ميكند و از طريق نبي به آنان راه حل كشف قاتل نشان داده ميشود(2:67). و همينطور جريان طالوت كه نبي آن دوره بين قوم بني اسرائيل و خدا در مورد تعيين پادشاه رابط ميشود.و از طريق نبي به آنان پادشاه نشان داده ميشود. (2:247)

4- اقوام اوليه داراي نبيهاي زيادي بوده اند و اين به خاطر عدم رشد كامل فكري بوده است. زيرا در مورد مسائلي كه پيش ميامد مدام بايد نبي بين خدا و مردم براي رفع مشكل رابط ميشد. اين انبياء مسلما رسول (كساني كه از طرف خدا به تبليغ وتصديق دين مشغول بودند) هم بوده اند.

خداي مهربان در قرآن كريم بر بني اسرائيل منت گذاشته است زيرا كه براي آنها نبيهاي زيادي را فرستاده است.

[45:16] ولقد ءاتينا بني اسرءيل الكتب والحكم والنبوة ورزقنهم من الطيبت وفضلنهم على العلمين


و همانطور در مورد محمد آخرين پيامبر خدا كه در خيلي از سوره هاي قرآن مدام مورد خطاب و سوال قرار گرفته و در آن مورد بر او آياتي نازل شده است.

بعد از اين كه بشر به ثبات فكري رسيد خداي حكيم ديگر نبوت را به پايان رساند و اعلام كرد كه قرآن آخرين كتاب است و ديگر نبوتي ديگر صورت نخواهد گرفت. نزول شريعت جديد در قالب نبي صورت ميگيرد. اسلام به عنوان دين آسماني از طريق قرآن كامل شده است و ديگر كتاب آسماني ديگري نخواهد آمد. شريعت جديد احتياج به نبوت دارد زيرا كه شريعت جديد ارتباط مستمر با وحي را لازم دارد.

5- نبي كسي است كه به او چيزي (مثل قانوني جديد) داده ميشود به همين خاطر خداي مهربان در قرآن براي نبي "مااوتي " را به كار برده است.
[2:136] قولوا ءامنا بالله وما انزل الينا وما انزل الى ابرهم واسمعيل واسحق ويعقوب والاسباط وما اوتي موسى وعيسى وما اوتي النبيون من ربهم لا نفرق بين احد منهم ونحن له مسلمون

6- به طور مثال در جنگهاي پيامبر و در مورد زنان پيامبر بيشتر شخصيت نبي مطرح است نه رسول:

[8:67] ما كان لنبي ان يكون له اسرى حتى يثخن في الارض تريدون عرض الدنيا والله يريد الاءخرة والله عزيز حكيم

[8:65] يايها النبي حرض المؤمنين على القتال ان يكن منكم عشرون صبرون يغلبوا مائتين وان يكن منكم مائة يغلبوا الفا من الذين كفروا بانهم قوم لا يفقهون

[9:117] لقد تاب الله على النبي والمهجرين والانصار الذين اتبعوه في ساعة العسرة من بعد ما كاد يزيغ قلوب فريق منهم ثم تاب عليهم انه بهم رءوف رحيم

[33:32] ينساء النبي لستن كاحد من النساء ان اتقيتن فلا تخضعن بالقول فيطمع الذي في قلبه مرض وقلن قولا معروفا

[33:50] يايها النبي انا احللنا لك ازوجك التي ءاتيت اجورهن وما ملكت يمينك مما افاء الله عليك وبنات عمك وبنات عمتك وبنات خالك وبنات خلتك التي هاجرن معك وامراة مؤمنة ان وهبت نفسها للنبي ان اراد النبي ان يستنكحها خالصة لك من دون المؤمنين قد علمنا ما فرضنا عليهم في ازوجهم وما ملكت ايمنهم لكيلا يكون عليك حرج وكان الله غفورا رحيما
[33:59] يايها النبي قل لازوجك وبناتك ونساء المؤمنين يدنين عليهن من جلبيبهن ذلك ادنى ان يعرفن فلا يؤذين وكان الله غفورا رحيما

7- نبي در خيلي از قوانين با ديگران فرق ميكند. مثلا زنانش مادران مومنان هستند. مجاز به اختيار تعداد زنان بيشتري است و ...

[33:6] النبي اولى بالمؤمنين من انفسهم وازوجه امهتهم واولو الارحام بعضهم اولى ببعض في كتب الله من المؤمنين والمهجرين الا ان تفعلوا الى اوليائكم معروفا كان ذلك في الكتب مسطورا
[33:50] يايها النبي انا احللنا لك ازوجك التي ءاتيت اجورهن وما ملكت يمينك مما افاء الله عليك وبنات عمك وبنات عمتك وبنات خالك وبنات خلتك التي هاجرن معك وامراة مؤمنة ان وهبت نفسها للنبي ان اراد النبي ان يستنكحها خالصة لك من دون المؤمنين قد علمنا ما فرضنا عليهم في ازوجهم وما ملكت ايمنهم لكيلا يكون عليك حرج وكان الله غفورا رحيما

8- هم نبي و هم رسول بر آنها وحي ميشود. خيلي از پيامبران هم رسول بوده اند و هم نبي.معمولا چيزهايي به نبي وحي ميشود (به نبي اعطا ميشود) كه بشر خود به تنهايي قادر به به دست آوردن آن نيست.قرآن به عنوان كتاب آسماني به نبي محمد اعطا شد. در اين مورد بشر از آوردن قرآن عاجز است و هيچوقت هم نميتواند آن را انجام دهد. اخبار و داستانهايي (نبايي يا خبري) در قرآن موجود است كه اگر نبي نبود ما نميتوانستيم هيچوقت از آن خبردار شويم.خيلي از مسائل موجود به غيب و بهشت و جهنم و .... مثلا وضعيت به خواب رفتن اصحاب كهف در غار را كسي ديگر نميدانست و خدا از طريق نبي آن را بر ما بازگو كرد و اگر نبي نبود ما هيچوقت نميتوانستيم آن را بدست آوريم .
در كل ميتوان گفت چيزي كه به نبي داده ميشود بوسيله انسان به تنهايي قابل اكتساب نيست . اما چيزهايي كه به رسول وحي ميشود بوسيله انسان هم قابل كسب است و در فطرت ما گنجانده شده است. مثلا رسول به عبادت فقط خدا دعوت ميكند . در اين مورد انسان به تنهايي هم ميتواند چنين مساله اي را بفهمد و در فطرت همه ما گنجانده شده است. مثلا حكمت بعضي از حكمها در قرآن از توانايي انسان خارج نيست و بنابراين رسول مواردي را ابلاغ و يادآوري ميكند كه در نهاد بشر جاسازي شده است و رسولان فقط يادآوري ميكنند.بنابراين كسي كه رسول است اما نبي نيست شريعت جديد و كتاب جديدي بر او نازل نميشود. بلكه او تابع همان شريعت قبلي است.

اما خداي مهربان در آيه اي اعلام نموده است كه ما با رسولان كتاب هم نازل ميكنيم. و ممكن است كسي بگويد كه پس به رسول هم شريعت جديد داده ميشود.اما در ادامه ميفرمايد كه ما آهن را هم نازل ميكنيم.و در اين جا نازل شدن كتاب بر رسول را با نازل شدن آهن مقايسه كرده است. و اين خود نكته ظريفي را به همراه دارد.و فرق نازل شدن كتاب بر رسول و نازل شدن كتاب بر نبي را ميرساند.


[57:25] لقد ارسلنا رسلنا بالبينت وانزلنا معهم الكتب والميزان ليقوم الناس بالقسط وانزلنا الحديد فيه باس شديد ومنفع للناس وليعلم الله من ينصره ورسله بالغيب ان الله قوي عزيز
[57:25] ما رسولان خود را فرستاديم و با مدرك هاي روشن آنها را پشتيباني كرديم و برايشان كتاب آسماني و قانون نازل كرديم تا مردم عدالت را برقرار كنند. و آهن را پايين فرستاديم كه در آن استحكام و منافع بسياري براي مردم است. تمام اينها براي آنست كه خدا كساني را كه از روي ايمان، از او و رسولانش پشتيباني مي كنند، مشخص نمايد. خداست قدرتمند، صاحب اقتدار.

همانطور كه ميدانيم تاريخ استفاده از آهن را واقعا كسي نميداند زيرا تا آنجايي كه نقل تاريخ اجازه ميدهد استفاده از آهن هميشه بوده است و اين خود يك استثناست زيرا كه بشر اوليه هيچوقت نميتوانست به تنهايي آهن را كشف و استخراج كند. خداي مهربان استثنائا در اين مورد از طريق رسولان خود استخراج آهن را به مردم نشان داده است.زيرا بدون آهن زندگي غير ممكن بوده است. در هر حالت كشف آهن از قدرت بشر خارج نبود و بالاخره روزي آن را كشف ميكرد و اين راهنمايي از طريق خداوند فقط يك جهش براي جامعه بشريت بود.زيرا كه انسانهاي اوليه قادر به استخراج آهن نبودند بنابراين خداي توانا از طريق رسولانش مردم را راهنمايي كرد و آنان را در زندگي جلوتر انداخت.

پس در كل ميتوان گفت كه نازل شدن كتاب بر رسول به معناي شريعت جديد بر رسولان نيست بلكه به معناي به جلو انداختن فهم كتاب موجود است.
و اين اطلاعات از كتاب موجود بر آنان وحي ميشود. جهت فهميدن فرق كتاب و قرآن به مقاله من تحت عنوان "قرآن را چطور بايد فهميد؟ " مراجعه شود.


9- بعضي ممكن است بگويند كه هارون نبي بود ولي رسول نبود و به او كتاب هم داده نشد. اما بر طبق آيه 37:117 كتاب تورات به هردوي موسي و هارون داده شد.

[37:117] وءاتينهما الكتب المستبين
[37:117] و کتابي آسماني، عميق و پرمحتوا به هر دو عطا کرديم.
هارون رسول هم بود.به عبارت " ارسلنا " و " بعثنا " در آيات زير نگاه كنيد:[10:75] ثم بعثنا من بعدهم موسى وهرون الى فرعون وملايه بءايتنا فاستكبروا وكانوا قوما مجرمين[10:75] سپس، بعد از آنها موسي و هارون را با مدرک هايمان به سوي فرعون و گروهش فرستاديم، ولي آنها تکبر ورزيدند؛ و مردمي تجاوزکار بودند.[23:45] ثم ارسلنا موسى واخاه هرون بءيتنا وسلطن مبين[23:45] سپس موسي و برادرش هارون را با آيات خود و مدرکي شگرف فرستاديم،

با اين همه دلايل واضح عجيب است كه علماي اهل كتاب باز بر عقيده قبلي خود پافشاري ميكنند.









2/18/2005

تراژدي عمومي

تراژدي عمومي



كسي فكر نميكرد كه بعد از محمد رسول خدا رسولي ديگر بيايد.اين هميشه قانون طبيعت بوده است. هر بار رسولي آمده است مردم گفته اند كه ديگر رسولي بعد از او نخواهد آمد. زماني كه يوسف پيامبر فوت كرد پيروانش گفتند كه او آخرين رسول است و ديگر بعد از او كسي ديگر نخواهد آمد.اين يك تراژدي عمومي است.

[40:34] ولقد جاءكم يوسف من قبل بالبينت فما زلتم في شك مما جاءكم به حتى اذا هلك قلتم لن يبعث الله من بعده رسولا كذلك يضل الله من هو مسرف مرتاب

[40:34] پيش از آن هم يوسف با آياتي روشن نزد شما آمده بود، اما شما به شك خود نسبت به پيام او ادامه داديد. سپس، هنگامي كه او مرد، شما گفتيد: "خدا پس از او رسول ديگري نخواهد فرستاد. (او آخرين رسول بود)!"** خدا اين چنين کساني را که از حد تجاوز مي کنند و مرددند، به گمراهي مي فرستد.

رسول ميثاقي كه بعد از محمد ميايد و طبق آخرين كتاب آسماني (قرآن) عمل ميكند. رسول ميثاق قانون جديد وضع نميكند كتاب جديد نمياورد بلكه او كتاب قرآن را تاييد ميكند و او رسول متحد كننده است.

يکى از پيشگويى هاى مهم در قرآن اينست که رسول ميثاق خدا پس از اينکه همه پيغمبران به اين دنيا آمدند، و پس از اينکه همه کتابهاى خدا تحويل داده شدند، فرستاده خواهد شد.
[3:81] واذ اخذ الله ميثق النبين لما ءاتيتكم من كتب وحكمة ثم جاءكم رسول مصدق لما معكم لتؤمنن به ولتنصرنه قال ءاقررتم واخذتم على ذلكم اصري قالوا اقررنا قال فاشهدوا وانا معكم من الشهدين

[3:81] خدا از پيامبران ميثاقي گرفت و گفت: "من به شما كتاب آسماني و حكمت خواهم داد. پس از آن، رسولي خواهد آمد كه تمام كتاب هاي آسماني موجود را تصديق خواهد كرد، بايد به او ايمان آوريد و او را حمايت كنيد." او گفت: "آيا با اين موافق هستيد و پيمان مي بنديد كه اين ميثاق را به انجام برسانيد؟" آنها گفتند: "ما موافقيم." او گفت: "پس شما شهادت دادهايد و من هم همراه با شما شهادت مي دهم."

آن رسول ميثاق محمد نميتواند باشد زيرا كه در آيه اي ديگر 33:7 همان ميثاق به صورتي ديگر ذكر شده است.

[33:7] واذ اخذنا من النبيين ميثقهم ومنك ومن نوح وابرهيم وموسى وعيسى ابن مريم واخذنا منهم ميثقا غليظا
[33:7] به ياد آور كه ما با پيامبران ميثاق بستيم، همين طور با تو (اي محمد) با نوح، ابراهيم، موسي و عيسي پسر مريم. ما از آنها پيماني محكم گرفتيم.*

همانطور كه ميدانيد در آيه ذكر شده خداي مهربان عمدا كلمه "منك" (از تو محمد) را ذكر كرده است تا كه نشان دهد آن رسول ميثاق كسي به غير از محمد است .

رسول ميثاق خدا، رسول متحد کننده است. مأموريت اوپاک کردن و متحد کردن اديان کنونى است در يک دين واحد : اسلام (تسليم( .
اسلام اسم نيست ؛ بلکه توجيه تسليم کامل شخص است به تنها خدا، بدون بت قرار دادن عيسى، مريم، محمد يا مقدسين. هر کس داراى چنين مشخصاتى باشد "مسلمان" (تسليم شده) است. بنابراين، شخص ميتواند يهودى مسلمان، مسيحى مسلمان، هندوى مسلمان، بودايى مسلمان يا مسلمان مسلمان باشد.

خداي مهربان توانا زماني كه نذارت دهنده اي براي مردم ميفرستد شيطان هم چندين رسول دروغين ميفرستد كه وظيفه رسولان دروغين خراب كردن و بدنام كردن رسولان خداست.

رشاد خليفه به عنوان رسول ميثاق از طرف خدا فاسد بودن حديث و سنت را آشكار ساخت و همچنين معجزه 19 در قرآن را به همه نشان داد.

اما از طرفي ديگر كساني مثل احمد قادياني هم حديث و سنت را رد ميكردند و آن را شعار خود قرار داده بودند اما او در عوض براي خود حديث و سنت ساخته بود. در حقيقت براي خود شريعت ساخته بود. در حالي كه كتاب آسماني نازل شده است و شريعت كامل است . رسول ميثاق فقط كارش بيداركردن بود و نه چيزي ديگر.
احمد قادياني براي خود قداست قائل بود . در حالي كه رشاد براساس قرآن فقط خدا را ميخواند.و فقط خداي مهربان را پرستش ميكرد.

و از طرف ديگر فرقه بهائي عدد 19 را براي خود مقدس ساخته بودند . بطوريكه تعداد روزهاي ماه را 19 روز به حساب مياوردند و شيطان از اين حيله براي مسخره جلوه دادن و انكار كردن معجزه 19 استفاده كرد. واقعا حيله شيطان خيلي بزرگ است. فرقه بهائي براي خود كتابهاي اقدس و بيان را درست كردند و اين بر خلاف خاتميت پيامبران است.

از اين قبيل حيله هاي شيطان در زمان محمد رسول خدا هم بوجود آمد. در زمان محمد رسول خدا قرآن از نظر ادبي و لغوي در نظر همه معجزه بود. شيطان براي از بين بردن و فراموش كردن معجزه ادبي قرآن كساني مثل مسيلمه را فرستاد تا مثل سوره هاي قرآن را درست كنند. و البته مسيلمه توانست عده زيادي را به طرف خود بكشاند. اما خواست خدا بالا تر از خواست شيطان است و كارهاي شيطان مسخره است و بعد از مدتي رو ميشود.زيرا كه مطالب احمد قادياني و بهائيه در مورد حديث و 19 رو شده است و در نظر همه خنده دار است.


درست در زماني كه رشاد خليفه به عنوان رسول ميثاق از طرف خداي مهربان تعيين شد شيطان ملعون هم كسي به اسم سلمان رشدي را فرستاد.

رشاد خليفه اعلام كرد كه دو آيه آخر سوره توبه جزو قرآن نيست و اين مطلب را به عنوان يكي از وظايف رسول ميثاق به تمام مردم دنيا ابلاغ كرد و كتابي در اين زمينه نوشت با عنوان "آيات شيطاني".در اين كتاب اعلام شد كه 19 سال بعد از مرگ پيامبر محمد در كميته جمع آوري قرآن دو آيه به سوره توبه اضافه شد كه در نسخه پيامبر نبود سپس در زمان خليفه مروان بن حكم قرآني كه با دستهاي خود پيامبر نوشته شده بود از بين برده شد و به اين ترتيب مروان بن حكم نسخه نوشته شده بوسيله پيامبر را از رسميت انداخت. اما خداي مهربان از طريق رسول ميثاق به تمام مردم دنيا اعلام كرد كه اين دو آيه جزو قرآن نيست و از طريق كد 19 هم اين موضوع اثبات ميشود. زيرا كه كه خدا خودش حفاظت قرآن را برعهده گرفته است و اين حفاظت از طريق كد 19 و ساير معجزات قرآن انجام ميشود زيرا با كوچكترين تغيير در قرآن معجزه 19 به هم ميخورد و محل تغيير يافت ميشود خدا اينجوري كتابش را از تحريف مصون ميدارد.


از طرفي ديگر در همان سال كسي مثل سلمان رشدي دقيقا كتابي به همان اسم "آيات شيطاني" نوشت كه غوغاي زيادي به پا كرد. درحالي كه كتاب كاملا بي محتوايي بود اما خيلي از به اصطلاح مسلمانان را به خود مشغول كرد. شيطان از اين طريق توانست آن دو كتاب را با هم خلط كند و سعي كرد هردو نفر را يكي حساب كند. بطوريكه 38 (19*2( نفر از علماي عربستان طي جلسه اي در همان سال هردو نفر را مرتد اعلام كردند و اين حيله شيطان بود. زيرا كه دكتر خليفه از قرآن حرف ميزد و به طرف خدا فرا ميخواند اما سلمان رشدي به طرف شيطان فرا ميخواند.

شيطان هميشه عامه مردم را به اين طريق گول ميزند .

قبل از اينه كه كد 19 كشف شود شيطان و دستيارانش بوسيله فرقه بهائي عدد 19 را بد جلوه دادند.همين حالا هم عده زيادي كه معجزه 19 را قبول ندارند به اين خاطر است كه ميگويند عدد 19 جزو مقدسات بهائيه است.
و اين در حالي است كه بهائيه چيزي از رابطه رياضي 19 در قرآن را بدست نياورده اند و نمونه كارهايي كه در مورد 19 انجام داده اند اين بوده است كه تعداد روزهاي ماه را به 19 روز تغيير دهند و ...

و همچنين شيطان شعار (كفايت كتاب خدا) را بوسيله قاديانيها خراب كرد.در حال حاضر اگر به مسلمانان بگوييد كه كتاب خدا كافي است و احتياجي به كتابهاي حديث نيست فورا ميگويند كه قاديانيها هم اين را ميگويند. و به اين طريق شيطان مساله را براي آنها خلط كرده است.در حالي كه قاديانيها حديث و سنت محمد را رد ميكنند اما احمد قادياني براي خود حديث و سنت ساخته بود! واقعا حيله شيطان خيلي بزرگ است .

و همچنين مفهوم پرستش فقط خدا را از طريق گروههاي تروريستي مسلمان (كه ادعاي يكتاپرستي ميكنند) از چشم همه انداخت.اين گروهها ادعاي يكتاپرستي ميكنند اما در كنار آن عمليات تروريستي انجام ميدهند.

زماني كه دكتر خليفه از اسلام ابراهيمي حرف ميزد عده ديگري در همان زمان شعار صدور اسلام محمدي را سر ميدادند. شيطان حيله اش بزرگ است . فقط بندگان مخلص خدا نجات ميابند.


اما چرا خدا حالا رسول فرستاد؟

همانطور که در آيه ۳:۸۱ ، خدا رسولى فرستاده تا پيام هاى تحويل داده شده بواسطه همه پيغمبران را بهم پيوند دهد، آنها را خالص کرده و در يک دين متحد کند: اسلام. مسلما ً زمان انجام اين پيشگويى فرا رسيده است، به دلايل زير:
1- يهوديت، مسيحيت و اسلام بيش از حد تصور به فساد کشيده شده اند.
2- همه پيامهاى خدا تحويل داده شده اند؛ قرآن آخرين کتاب است.


يهوديت

بهترين مثال يهوديت فاسد امروزى را ميتوان در کتابهاى خاخام مشهور، هارولد اس کوشنر پيدا کرد. در کتاب پرفروشش بنام "وقتى پيش آمدهاي بد براى آدمهاى خوب رخ ميدهد،" کتابهاى ايوان، سال ۱۹۸۱، خاخام کوشنر چنين ميگويد:
به ما نصحيت ميشود تا جايى که ميتوانيم اين دنيا را جدى بگيريم، تا مبادا معلوم شود که اين تنها دنيايى است که خواهيم داشت، و در اينجا است که بايد بدنبال دليل و عدالت باشيم. (صفحه ۲۹(
در اين دنيا پيش آمدهاى بد براى آدمهاى خوب رخ ميدهد، اما اين خدا نيست که آنرا ميخواهد. خدا مايل است که مردم آنچه استحقاق آن را دارند دريافت کنند، اما او هميشه نميتواند آنها را ترتيب دهد. (صفحه ۴۲(
خدا از آن بالا نمى آيد پايين تا قانون طبيعت را براى حفاظت آدمهاى پرهيزکار از آسيب، بهم بزند. اين دومين زمينه اى است در دنياى ما که باعث ميشود بلاها بر سر آدمهاى خوب بيايد، و خدا باعث آن نيست و نميتواند آن را متوقف سازد. (صفحه ۵۸(
خدا نميتواند همه کار انجام دهد، اما بعضى از کارهاى مهم را ميتواند انجام دهد).صفحه۱۱۳(
ما نميتوانيم از او بخواهيم تا ما را از مرض مصون بدارد، زيرا او نميتواند اين کار را انجام دهد. (صفحه ۱۲۵(
من محدوديت هاى او را تشخيص ميدهم. او تا حدى ميتواند انجام دهد که قانون طبيعت، تکامل طبيعت انسان، و آزادى اخلاقى انسانى اجازه ميدهد. (صفحه 134)

مسيحيت

اگر عيسى همين امروز دوباره زنده شود، مسيحيان او را به صليب خواهند کشيد. طلاب برجسته مسيحى به نتايج محکم و استوارى رسيده اند که مسيحيت امروزى هيچ ارتباطى با عيسى ندارد و اينکه اصول آن در کنفرانس نايسين بطور کشنده اى تحريف شده بود (سال ۳۲۵ ميلادى). به کتاب "افسانه تجسم خدا" چاپ وست مينستر، فيلادلفيا، سال ۱۹۷۷ رجوع کنيد.

اسلام

اگر محمد به اين دنيا باز گردد، "مسلمانان" او را تا پاى مرگ سنگسار ميکنند. دينى که امروزه از آن پيروى ميکنند بکلى با اسلام يا تسليمى که ابراهيم و محمد وعظ ميکردند، فرق دارد. هر کارى که "مسلمانان" انجام ميدهند اشتباه است : اولين ستون (شهادت(، ادان، وضو، نمازهاى روزانه، زکات، حج و همه آداب دينى ديگر در اسلام منحرف شده است.
دينى که هرگز از طرف خدا تأييد نشده (۴۲:۲۱)
اينکه تا چه حد اسلام به فساد و تباهى کشيده شده، در جدول زير توضيح داده شده است:
آيين ساختگى تخلف از اصول قرآنى:
1- اضافه كردن منابع حديث و سنت در كنار قرآن

2- کشتن کسى که مرتد است
3- قطع کردن دست دزد
4- سنگسار کردن زنا کار
5- کشتن هر کسى که نماز نميخواند
6- کشتن کسى که براى بار چهارم مشروبات الکلى خورده است
7- ممنوع کردن عبادت براى زنانى که در عادت ماهانه هستند
8- ممنوع کردن شرکت زنان در نماز جمعه
9- بت قرار دادن محمد بر عليه خواسته او
10- او را "حضرت محمد" خواندن
11- قبر او را "مسجد مقدس" قرار دادن
12- ادعا ميکنند که او قدرت شفاعت دارد
13- جعل داستان غير قابل دفاع معراج پيغمبر به بهشت با اسب (با سرعت نور) و منصرف کردن خدا از حکم ۵۰
نماز با سرعت نور،در حالي كه او هنوز در راه کهکشانى شيرى در حرکت ميبود.
14- اضافه کردن اسم محمد به اولين ستون اسلام
15- اهانت به محمد با معرفى او بعنوان مردى شرير
16- ادعا ميکنند که چشم هاى مردم را در مى آورده
17- ادعا کردند که از نظر جنسى با ۳۰ مرد برابرى ميکرده
18- ادعا کردند که محمد مرد بيسودادى بود، بدون هوش فکرى
19- روش تغديه عجيب و غريب با حرام هاى غدايى بسيار
20- تغيير ماههاى مقدس
21- بى اعنايى به زکات، با تغيير دادن آن
22- ظلم به زنان و مجبور کردن ايشان به پوشيدن روسرى
23- ظلم به زنان و مجبور كردن ايشان به پوشيدن لباسهاى غير منطقى؛ و محروم کردنشان از حق و حقوق ازدواج، طلاق، ارث، و غيره...
24- اهانت به زنان با تعليم اينکه "اگر ميمون، سگ، يا زنى از جلوي شخصى که در حال نماز خواندن است رد شود، نمازش باطل ميشود"


25- اعلام اينكه قرآن بدون كتابهاي آشفته حديث قابل فهم نيست.
26- جعل قوانين بسيار از وضو گرفتن، تا نماز خواندن،خوابيدن، و ناخن گرفتن و دستشويي رفتن
27- حرام کردن طلا و ابرايشم براى مردان
28- حرام کردن موسيقى و هنر
29- مسخره کردن اسلام با گفتن اينکه زمين روى نهنگ بزرگى بنا شده است!!
30- درست كردن زيارتگاههايي در هر محله اي!


31- انجام دادن عمليات تروريستي به نام يكتاپرستي


32- اجبار در دين به اسم امر به معروف و نهي از منكر


اين قسمت کوچکى از تخلفاتى است که "مسلمانان" روزانه مرتکب آن ميشوند. به اين خاطر است که خدا رسول ميثاق را حالا فرستاده است.





2/12/2005

رشاد خليفه


بسم الله الرحمن الرحيم

به علت سوء تفاهماتي كه در مورد دكتر خليفه پيش آمده است و اطلاعات نادرستي كه بعضي از فرقه ها در مورد او منتشر ميكنند مجبور به نوشتن مقاله اي در اين زمينه شديم كه اميدواريم اطلاعات كافي را داده باشد.

رشاد خليفه

https://www.sharemation.com/godisone/Khalifa.jpg?uniq=-bs28bn


رشاد خليفه داراي درجه پي اچ دي در رشته شيمي بيولوژي و مهندسي سيستمها بود. حرفهاي ضد و نقيضي از طرف تابعان حديث در مورد دكتر رشاد خليفه نوشته شده است.دكتر رشاد خليفه مردي بود كه بنيان تابعان حديث و تالمود (شيعه و سني و مسيحي و يهودي) را به لرزه درآورد.خيلي از طرفداران اين فرقه ها سعي در خراب كردن دكتر خليفه كردند و اين چيز طبيعيي است و انتظار ديگري نميتوان از آنان داشت. زماني كه معجزه عدد 19 را كشف كرد همه مسلمانان از كشف او استقبال كردند و مدتها در مجالس شادي ميكردند. اما زماني كه اعلام كرد حديث و سنت جزو اسلام نيست همان كساني كه از معجزه 19 او استقبال كرده بودند زير معجزه 19 او زدند و اورا مرتد اعلام كردند و 19 را بازي رياضي به حساب آوردند.

دكتر خليفه در نوزدهم نوامبر 1935 در مصر متولد شد. پدر او رهبر يكي از فرقه هاي صوفي مسلك مصري بود.مسلك پدرانش درست برخلاف مسلك رشاد بود. عقيده رشاد براساس پرستش تنها خدا بنا شده است.او در سال 1959 به آمريكا رفت و در آنجا دكتراي شيمي اش را در دانشگاه آريزونا اخذ كرد و بعد درجه پي اچ دي را از دانشگاه كاليفرنيا اخذ كرد. او مشاور ارشد ملل متحد در بخش كشاورزي و بيوشيمي بود.او مطالعاتش را در زمينه قرآن شروع كرد. با استفاده از كامپيوتر معجزه 19 را در حروف مقطعه قرآن كشف كرد. قرآن را براساس نظرات يكتاپرستي به انگليسي ترجمه كرد و كتابهايي در مورد رد حديث و سنت و همچنين معجزه عدد 19 نوشت.

محمد رسول خدا آخرين نبي(پيامبر) بود اما آخرين رسول(فرستاده) نبود. بلكه بعد از محمد رسول خدا رسولاني ديگر خواهند آمد و براساس قرآن تبليغ خواهند كرد.اما براي اين كه بيشتر بدانيم واقعا بين نبي و رسول فرق است يا نه بهتر است كه آيه زير را نگاه كنيم :

[33:40] ما كان محمد ابا احد من رجالكم ولكن رسول الله وخاتم النبيين وكان الله بكل شيء عليما
[33:40] محمد پدر هيچ يک از مردان شما نبود. او رسول خدا و آخرين پيامبر بود. خدا از همه چيز کاملا آگاه است.

در آيه فوق خداي بزرگ اعلام ميدارد كه محمد خاتم النبين است، نه خاتم المرسلين. کمی توجه کنید می بینید که خدا در این آیه برای محمد از هر دو واژه پيامبر و رسول استفاده کرده است تا تفاوت در این دو را آشکارا بیان کند و تاکید کند که محمد هم رسول خداست و هم آخرین کسی که پیامی را برایتان آورده است.

خدای قادر مطلق در سوره المرسلات به معنی فرستاده شدگان از فرشتگان به عنوان رسولان سخن می آورد . فرشتگانی که ابر ها را به امر پروردگار می رانند و فرشتگانی که تنظیم کنندگان هستند( سوره الصافات) فرشتگانی که نفس انسانها را می ربایند.خدا همه این فرشتگان را رسولان خود می نامد یعنی کسانی که رسالتی از جانب خدا دارند .حالا بیایید بیاندیشیم که چرا خدای دانای مطلق برای توضیح موقعیت محمد به جای آخرین رسول( خاتم المرسلین) از واژه ( خاتم النبیین) آخرین پیامبر استفاده کرده است ؟

زیرا بسیاری از این فرشتگان بعد از مرگ محمد نیز رسالتشان پا بر جاست و منطقي نيست كه ما محمد را آخرين رسول بناميم.

بعد از محمد رسولاني ديگر خواهند آمد تا كه پيام قرآن را برسانند. و رسولاني كه سه شرط زير را دارند به عنوان رسولان خدا تلقي ميشوند در غير آن صورت به عنوان رسولان شيطان تلقي ميشوند.

1- رسول بايد از طرف خدا بينه و نشانه اي داشته باشد مثل عصا براي موسي و قرآن براي محمد و ناقه براي صالح و 19 براي رشاد خليفه .
2- رسولان خدا پيام يكتاپرستي را رواج ميدهند و فقط به طرف خدا ميخوانند و از تنها قرآن حرف ميزنند.و فقط پيامشان را تبليغ ميكنند.
3- براي رساندن پيام مزد و اجرت نميخواهند.

رشاد خليفه بر طبق آيه زير رسول ميثاق خداست.و تمام شرايط بالا را دارد. و معجزه عدد 19 را به همراه داشت.
يکى از پيشگويى هاى مهم در قرآن اينست که رسول ميثاق خدا پس از اينکه همه پيغمبران به اين دنيا آمدند، و پس از اينکه همه کتابهاى خدا تحويل داده شدند، فرستاده خواهد شد.
[3:81] واذ اخذ الله ميثق النبين لما ءاتيتكم من كتب وحكمة ثم جاءكم رسول مصدق لما معكم لتؤمنن به ولتنصرنه قال ءاقررتم واخذتم على ذلكم اصري قالوا اقررنا قال فاشهدوا وانا معكم من الشهدين

[3:81] خدا از پيامبران ميثاقي گرفت و گفت: "من به شما كتاب آسماني و حكمت خواهم داد. پس از آن، رسولي خواهد آمد كه تمام كتاب هاي آسماني موجود را تصديق خواهد كرد، بايد به او ايمان آوريد و او را حمايت كنيد." او گفت: "آيا با اين موافق هستيد و پيمان مي بنديد كه اين ميثاق را به انجام برسانيد؟" آنها گفتند: "ما موافقيم." او گفت: "پس شما شهادت دادهايد و من هم همراه با شما شهادت مي دهم."

آن رسول ميثاق محمد نميتواند باشد زيرا كه در آيه اي ديگر 33:7 همان ميثاق به صورتي ديگر ذكر شده است.

[33:7] واذ اخذنا من النبيين ميثقهم ومنك ومن نوح وابرهيم وموسى وعيسى ابن مريم واخذنا منهم ميثقا غليظا
[33:7] به ياد آور كه ما با پيامبران ميثاق بستيم، همين طور با تو (اي محمد) با نوح، ابراهيم، موسي و عيسي پسر مريم. ما از آنها پيماني محكم گرفتيم.*

همانطور كه ميدانيد در آيه ذكر شده خداي مهربان عمدا كلمه "منك" (از تو محمد) را ذكر كرده است تا كه نشان دهد آن رسول ميثاق كسي به غير از محمد است .

رسول ميثاق خدا، رسول متحد کننده است. مأموريت اوپاک کردن و متحد کردن اديان کنونى است در يک دين واحد : اسلام (تسليم( .
اسلام اسم نيست ؛ بلکه توجيه تسليم کامل شخص است به تنها خدا، بدون بت قرار دادن عيسى، مريم، محمد يا مقدسين. هر کس داراى چنين مشخصاتى باشد "مسلمان" (تسليم شده) است. بنابراين، شخص ميتواند يهودى مسلمان، مسيحى مسلمان، هندوى مسلمان، بودايى مسلمان يا مسلمان مسلمان باشد.رسول ميثاق خدا ادعاى خدا مبنى بر اينکه "تنها دين قابل قبول از نظر خدا، تسليم است" را تحويل ميدهد (۳:۱۹) و اينکه "هر کس غير از تسليم را بعنوان دين انتخاب کند، از او قبول نخواهد شد" (۳:۸۵(

طريقه انجام ميثاق از زبان خود رشاد خليفه:
اگر چه از لحاظ اين دنيا پيغمبران مرده اند، اما ما ميدانيم که روحشان، شخص اصلى، اکنون در باغ عدن جاييکه آدم و حوا زندگى ميکردند، هستند. بسيارى از آيات ما را آگاه مى سازد که مؤمنانى که بدنشان را باقى ميگذارند و از اين دنيا ميروند، نمرده اند. (۲:۱۵۴، ۳:۱۶۹، ۴:۶۹). اگر چه آنها نمى توانند به دنياى ما باز گردند (۲۳:۱۰۰)، اما آنها "زنده" هستند در پرديس.هنگام زيارت حج خود در مکه، روز سه شنبه سوم ديحجه سال ۱۳۹۱ هجرى مصادف با ۲۱ دسامبر سال ۱۹۷۱، قبل از طلوع آفتاب، من، رشاد خليفه، شخص اصلى، روح، نه جسم، به جايى در آسمان برده شدم که بعنوان رسول ميثاق خدا به همه پيغمبران معرفى شدم. من از جزييات و اهميت اين واقعه آگاهى نشدم تا رمضان سال ۱۴۰۸ هجرى.آنچه که من در آگاهى کامل مشاهده کردم، اين بود که در حالى که نشسته بودم، پيغمبران يک يک بطرف من آمدند، به صورت من نگاه کردند، سپس سرشان را بعلامت تصديق تکان دادند. خدا آنها را با همان قيافه اى که در زمان خودشان در اين دنيا بودند، با لباسهاى زمانشان به من نشان داد. جوى بود هيبت انگيز، لذتبخش و محترمانه.بجز ابراهيم، هويت هيچکدام از پيغمبران براى من مشخص نشد. ميدانستم که همه پيغمبران آنجا بودند، از جمله موسى، عيسى، محمد، هارون، داود، نوح و بقيه. فکر ميکنم دليلى که هويت ابراهيم براى من آشکار شد اين بود که درباره او سؤال کردم. بنظرم آمد که چقدر به اقوام من شباهت دارد - خود من، پدرم، عموهايم. در آن موقع بود که متعجب شدم، "اين کدام پيغمبر است که شبيه اقوام من است" جواب آمد: "ابراهيم." به هيچ زبانى صحبت نمى شد. همه ارتباطات فکرى بود.

وظايفي بر عهده رسول ميثاق خدا قرار داده شده بود كه آن را به تمام مردم دنيا از تمام اديان رساند از جمله :


1- كشف معجزه 19
2- از بین بردن 2 آیه آخر سوره 9 که بعد از مرگ محمد به قران اضافه شده بود
3- فرمان خدا این نیست که دست دزد را ببرید ( دست دزد را باید علامت بگذارید(
4- آشکار کردن فاسد بودن حديث و سنت
5- -اعلام اینکه در روز قیامت هیچ کسی قدرت شفاعت نخواهد داشت به جز بخشنده ترین(خدا(
6- كسي كه در سن پايينتر از 40 سالگي بميرد به بهشت زيرين خواهد رفت (هركسي و از هرديني ميخواهد باشد) .
7- اعلام اينكه طريقه زكات دادن در اسلام منحرف شده است.
8- طريقه كشته شدن پيامبر عيسي
9- انحراف حجاب
10- همه اديان بايد خود را جزو ملت ابراهيم معرفي كنند
11- دليل خلقت ما در اين دنيا
12- و ....
13- براي كسب ساير اطلاعات به سايت

www.efarsi.org

مراجعه شود.


بالاخره در سال 1990 ميلادي در مسجد توسان (tucson) در آريزونا رشاد خليفه به دست فرقه اي از به اصطلاح مسلمانان جهادي به شهادت رسيد.

ملت ابراهيم

ملت ابراهيم


تسليم مطلق به خدا تنها دين پذيرفته شده بوسيله خداست.تسليم دين تمام پيامبران بوده است. اما بعد از آن دين تسليم منحرف شد و هركدام به فرقه اي گراييدند.

[3:19] ان الدين عند الله الاسلم وما اختلف الذين اوتوا الكتب الا من بعد ما جاءهم العلم بغيا بينهم ومن يكفر بءايت الله فان الله سريع الحساب
[3:19] تنها دين مورد تاييد خدا "تسليم" است. شگفتا، كساني كه كتاب آسماني دريافت كردهاند، با وجود دانشي كه براي آنها آمده است از روي
حسادت با اين حقيقت مخالفت مي كنند. خدا در حسابرسي چنين افرادي كه آيات خدا را تكذيب ميكنند، بسيار سختگير است.

[3:85] ومن يبتغ غير الاسلم دينا فلن يقبل منه وهو في الاءخرة من الخسرين
[3:85] هر کس ديني جز "تسليم" براي خود اختيار کند، از او پذيرفته نخواهد شد و در آخرت از بازندگان خواهد بود.

ابراهيم اولين كسي است كه در قرآن كلمه اسلام را استفاده كرده است و اولين كسي است كه مارا مسلمان ناميده است.

[22:78] در راه خدا آنچنان که بايد، کوشش کنيد. او شما را انتخاب کرده است و در تکاليف دينتان هيچ گونه سختي براي شما قرار نداده است- دين پدرتان ابراهيم. اوست که در اصل شما را "تسليم شدگان" ناميد. پس، رسول شاهدي باشد در ميان شما و شما شاهدي باشيد در ميان مردم. بنابراين، نمازها (ارتباط با خدا) را بر پا داريد و زکات (انفاق واجب) را بدهيد و به خدا متوسل شويد؛ اوست مولاي شما، بهترين مولا و بهترين پشتيبان.

اسلام در قرآن "ملت ابراهيم" ناميده شده است و تمام مناسك مذهبي از جمله نماز زكات روزه و حج از زمان ابراهيم رسول خدا بوده است.

[21:73] ما آنها را امامان قرار داديم كه بر طبق احكام ما هدايت مي كردند و به آنها آموختيم كه چگونه پرهيزكارانه عمل كنند و چگونه نمازها (ارتباط با خدا) را به جا آورند و زکات (انفاق واجب) را بدهند.* از ديد ما آنها عبادت کنندگاني مخلص بودند.

دين قيم ديني است كه نزد خدا پذيرفته ميشود و اين دين قيم همان اسلام يا ملت ابراهيم است.

[6:161] قل انني هدني ربي الى صرط مستقيم دينا قيما ملة ابرهيم حنيفا وما كان من المشركين
[6:161] بگو: "پروردگار من، مرا در راهي مستقيم هدايت كرده است- دين كامل ابراهيم، يكتاپرستي. او هرگز مشرك نبود."

فرقه گرائي دقيقا مخالف دين قيم است.

[6:159] ان الذين فرقوا دينهم وكانوا شيعا لست منهم في شيء انما امرهم الى الله ثم ينبئهم بما كانوا يفعلون
[6:159] كساني كه خود را به فرقه هاي مختلف تقسيم مي كنند، با تو نيستند. قضاوت آنها با خداست، سپس او آنها را از آنچه كرده بودند، مطلع خواهد كرد.

به اين ترتيب كساني كه اسم ديگري براي خود غير از اسلام انتخاب كرده اند يا خود را تابع ملت عيسي و موسي و محمد به حساب مياورند شامل 6:159 ميشوند. جديدا اسمهاي "امت محمدي" و "اسلام محمدي" و "اسلام ناب محمدي" و "اسلام علوي" و ... را اختراع كرده اند و خدا ميداند كه اينان هيچ ربطي به اسلام ندارند.

محمد رسول خدا هم پيرو ابراهيم بود.

[16:123] سپس ما به تو (محمد) وحي کرديم که از دين ابراهيم* پيروي کن، يکتاپرستي؛ او هرگز مشرک نبود.

موسي و عيسي هم پيرو ابراهيم بودند.

[3:84] بگو: "ما به خدا و به آنچه بر ما نازل شد و به آنچه بر ابراهيم، اسماعيل، اسحاق، يعقوب و اسباط نازل شد و به آنچه به موسي، عيسي و پيامبران از جانب پروردگارشان داده شد، ايمان داريم. ما فرقي ميان هيچ يك از آنها نمي گذاريم. ما فقط تسليم او هستيم."
[3:85] هر کس ديني جز "تسليم" براي خود اختيار کند، از او پذيرفته نخواهد شد و در آخرت از بازندگان خواهد بود.

در حقيقت تمام مردم دنيا بايد خود را تابع دين ابراهيم معرفي كنند.

[12:37] قال لا ياتيكما طعام ترزقانه الا نباتكما بتاويله قبل ان ياتيكما ذلكما مما علمني ربي اني تركت ملة قوم لا يؤمنون بالله وهم بالاءخرة هم كفرون
[12:37] او گفت: "اگر هر غذايي براي شما فراهم شود، من مي توانم شما را پيش از دريافتش از آن مطلع کنم. اين بخشي از دانشي است که پروردگارم به من عنايت کرده است. من دين مردمي را که به خدا ايمان ندارند و نسبت به آخرت واقعا کافرند، ترک کرده ام.

[12:38] واتبعت ملة ءاباءي ابرهيم واسحق ويعقوب ما كان لنا ان نشرك بالله من شيء ذلك من فضل الله علينا وعلى الناس ولكن اكثر الناس لا يشكرون
[12:38] "و درعوض، از دين نياکانم، ابراهيم، اسحاق و يعقوب پيروي کردم. ما هرگز به خدا شرک نمي ورزيم. و اين از رحمت خداست بر ما و بر مردم، ولي بيشتر مردم ناسپاسند.


خصوصيات تمام اديان اسماني در 4:125 ذكر شده است. همچنين 2:134و 2:135 را نگاه كنيد.

[4:125] ومن احسن دينا ممن اسلم وجهه لله وهو محسن واتبع ملة ابرهيم حنيفا واتخذ الله ابرهيم خليلا
[4:125] چه كسي در دين خود بهتر از آن کسي هدايت يافته است كه كاملا تسليم خداست و زندگي پرهيزكارانهاي را در پيش مي گيرد، كه با آيين ابراهيم- يكتاپرستي- مطابق است؟ خدا ابراهيم را به عنوان دوستي محبوب برگزيده است.

مناسك ابراهيمي(نماز روزه زكات حج) در تمام اديان بوده است و اين مناسك از طريق محمد رسول خدا به دست ما رسيده است هرچند كه نماز قبل از محمد رسول خدا دقيقا مثل نماز فعلي نبوده است. مناسك مذهبي توسط محمد (از طريق قرآن) از لوس شرك و بت پرستي پيراسته شد اما ما بايد باز هم خود را تابع ملت ابراهيم معرفي كنيم و ما مجاز نيستيم كه خود را ملت محمد و يا عيسي معرفي كنيم.اگر چنين كاري كنيم در آن صورت جزو اهل كتاب به حساب مياييم.فرقه هاي شيعه و سني جزو اهل كتاب به حساب ميايند.خداي مهربان در كتاب آسمانيش قرآن در خيلي از جاها اسم اهل كتاب (كساني كه كتاب آسماني به آنان داده شده است) رابه كار برده است زيرا خداي بزرگ ميدانست كه زماني خواهد رسيد كه فرقه هاي شيعه و سني بوجود خواهند آمد و جزو اهل كتاب خواهند شد. بياييد بعضي آيات اهل كتاب را با فرق شيعه وسني و يهودي و مسيحي مقايسه كنيم.

1- شيعه ها و سنی ها حديث دارند كه فقط سنی ها و شيعيان نجات يافته هستند و بقيه جهنمي . اما خداي قادر توانا جوابشان را داده است.

[2:111] برخي گفتهاند: "هيچ كس وارد بهشت نخواهد شد، جز يهوديان يا مسيحيان! " چنين است خيال خام آنها. بگو: "مدرك خود را به ما نشان دهيد، اگر حق با شماست."



2- شيعه ها و سنیها غير خود را چيزي به حساب نمياورند . اما آيه زير آنان را بر باد داده است.
در آيه زير كافي است يهودي و مسيحي را با شيعه وسني و یا بالعکس عوض كنيد.

[2:113] يهوديان گفتند: "مسيحيان پايه و اساسي ندارند." در حالي كه مسيحيان گفتند: "يهوديان پايه و اساسي ندارند." با آنكه، هر دو كتاب آسماني مي خوانند. چنين است گفتار كساني كه دانشي ندارند. خدا در روز قيامت، درباره اختلافاتشان قضاوت خواهد كرد.


3- شيعه و سني حرف از كسي قبول نميكنند حتي اگر از قرآن باشد. زيرا كه آنان تابع فرقه خود هستند نه قرآن.

[3:70] اي پيروان كتاب آسماني، چرا اين آيات خدا را تكذيب مي كنيد با وجود آنكه شهادت مي دهيد (كه اين حقيقت است)؟
[3:71] اي پيروان كتاب آسماني، چرا حق را با باطل درهم مي آميزيد و دانسته حقيقت را پنهان مي كنيد؟


4- هر فرقه اي خود را بهشتي پنداشته و بقيه را باد هوا.

[4:123] نه به خواست شماست و نه به خواست اهل کتاب: هر کس کار پليدي مرتکب شود، جزايش را خواهد ديد و هيچ فريادرس يا پشتيباني در برابر خدا نخواهد داشت.


5- گروههايي از سني و شیعه كارشان ترور و عداوت و دشمني است. نمونه آنان در كشورهاي اسلامي خيلي يافت ميشود. اين گروه از اهل كتاب (شيعه وسني) در قرآن مشرك اعلام شده اند.

[5:59] بگو: "اي اهل كتاب، آيا نفرت شما نسبت به ما براي اين نيست كه ما به خدا و به آنچه بر ما نازل شد و به آنچه پيش از ما نازل شد، ايمان داريم و براي آنكه اكثر شما پرهيزكار نيستيد؟"
[5:60] بگو: "بگذاريد به شما بگويم كه چه كساني در نظر خدا بدترين هستند: كساني كه مورد لعنت خدا قرار گرفتند پس از آنكه سزاوار خشم او شدند، تا اينكه او آنها را به (پستى) ميمون ها و خوك ها و بت پرستان درآورد. اينان بسيار بدترند و از راه راست دورتر."
[5:61] هنگامي که نزد شما مي آيند، مي گويند: "ما ايمان داريم،" اگرچه هنگام ورود سراپا در کفر بودند و هنگام خروج سراپا در كفرند. خدا از آنچه پنهان مي دارند، کاملا آگاه است.
[5:62] بسياري از آنان را مي بيني که در پليدي، تجاوز و حرام خواري مي شتابند. مسلما اعمال آنها باعث بدبختي است.
[5:63] اگر فقط خاخام ها و كشيش ها آنها را از سخنان گناه آلود و درآمدهاي نامشروع باز مي داشتند! مسلما، آنچه مرتکب مي شوند، باعث بدبختي است.


6- ناگفته نماند كه بعضي از گروههاي شيعه وسنی و مسيحي و يهودي يافت ميشوند كه تابع حقند و خداي مهربان را پرستش ميكنند . خدا اجرت آنان را فراموش نميكند.خداي مهربان از اين گروه اهل كتاب تعريف و تمجيد كرده است و آنان را پرهيزگار معرفي كرده است. اين گروه اگر حرف حق را بشنوند دلهايشان نرم ميشود و آن را قبول ميكنند.آيات زير اين مورد را بيان ميكند.

[3:13] در برخورد آن دو لشکر براي شما درس عبرتي است- لشکري در راه خدا مي جنگيد، در حالي كه لشکر ديگر كافر بود. آنها با چشمان خودشان تعداد آنان را دو برابر ديدند. خدا با پيروزي خود هر كه را بخواهد، حمايت مي كند. اين بايد اطمينان خاطري باشد براي كساني كه بصيرت دارند.

[3:199] مطمئنا، برخي از پيروان كتاب هاي آسماني پيشين به خدا و آنچه بر شما نازل شد و به آنچه بر آنها نازل شد، ايمان دارند. آنها هيبت و حرمت خدا را ارج مي نهند و هرگز آيات خدا را به بهايي ناچيز معامله نمي كنند. اينان پاداش خود را از پروردگارشان دريافت خواهند كرد. خدا در حسابرسي بسيار باكفايت است.

[5:69] مسلما، کساني که ايمان دارند، آنان که يهودي هستند، تازه به دين گرويدگان و مسيحيان؛ هريک از آنها که (1) به خدا ايمان داشته باشد و(2) به روز آخر ايمان بياورد و (3) زندگي پرهيزکارانه اي را در پيش گيرد، نه از چيزي بترسد و نه اندوهگين خواهد شد.





2/11/2005

شاهد ايمان

شاهد ايمان

مهم است كه بدانيم دين اسلام دين تمام پيامبران بوده است و همه آنان شامل ابراهيم و موسي و عيسي و داوود و محمد و... تابع دين اسلام بوده اند. بنيانگذار دين اسلام پيامبر ابراهيم بوده است و تمام پيامبران بعد از او از جمله موسي و عيسي و محمد و ... خود را پيرو ابراهيم معرفي كرده اند. خداي قادر توانا در كتاب آسماني قرآن محمد رسول خدا را تابع ابراهيم معرفي ميكند و صراحتا به او و يارانش دستور ميدهد كه از دين ابراهيم پيروي كنيد و خود را پيرو دين ابراهيم معرفي كنيد.

[6:161] قل انني هدني ربي الى صرط مستقيم دينا قيما ملة ابرهيم حنيفا وما كان من المشركين
[6:161] بگو: "پروردگار من، مرا در راهي مستقيم هدايت كرده است- دين كامل ابراهيم، يكتاپرستي. او هرگز مشرك نبود."

[16:123] ثم اوحينا اليك ان اتبع ملة ابرهيم حنيفا وما كان من المشركين
[16:123] سپس ما به تو (محمد) وحي کرديم که از دين ابراهيم* پيروي کن، يکتاپرستي؛ او هرگز مشرک نبود.

[12:38] واتبعت ملة ءاباءي ابرهيم واسحق ويعقوب ما كان لنا ان نشرك بالله من شيء ذلك من فضل الله علينا وعلى الناس ولكن اكثر الناس لا يشكرون
[12:38] "و درعوض، از دين نياکانم، ابراهيم، اسحاق و يعقوب پيروي کردم. ما هرگز به خدا شرک نمي ورزيم. و اين از رحمت خداست بر ما و بر مردم، ولي بيشتر مردم ناسپاسند.

برخلاف عموم كه فكر ميكنند محمد موسس اسلام است محمد هيچوقت خود را موسس اسلام ندانسته بلكه خود را پيرو ابراهيم معرفي كرده است در طول تاريخ عده اي خود را منسوب به ملت محمد و امت محمدي و اسلام محمدي و اسلام علوي و ... كرده اند كه هيچگونه ارتباطي با دين ابراهيم ندارند. شعار تمام پيامبران شهادت به يگانگي خداوند بوده است و هيچكدام شعار خود را تبليغ نكرده اند. شعار محمد رسول خدا هم همين بوده است. اما مسلمانان شعار "اشهد ان محمدا رسول الله " را هم به اصول ايمان خود اضافه كرده اند انگار كه فقط محمد رسول خداست. هيچ كجاي قرآن شهادت به يگانگي خداوند در كنار شهادت به رسالت محمد ذكر نشده است.

[3:18] شهد الله انه لا اله الا هو والملئكة واولوا العلم قائما بالقسط لا اله الا هو العزيز الحكيم
[3:18] خدا شهادت مي دهد كه جز او خدايي نيست. و هم چنين فرشتگان و كساني كه دانش دارند. بحق و انصاف، اوست خداي مطلق؛ جز او خدايي نيست، صاحب اقتدار، حكيمترين.

[2:163] والهكم اله وحد لا اله الا هو الرحمن الرحيم
[2:163] خداي شما خداي واحد است؛ خدايي جز او نيست، بخشنده ترين، مهربان ترين.

[17:110] قل ادعوا الله او ادعوا الرحمن ايا ما تدعوا فله الاسماء الحسنى ولا تجهر بصلاتك ولا تخافت بها وابتغ بين ذلك سبيلا
[17:110] بگو: "او را خدا بخوانيد، يا او را بخشنده ترين بخوانيد؛ با هر نامي بخوانيدش، بهترين نام ها از آن اوست." نمازها (ارتباط با خدا) خود را نه بسيار بلند بخوان و نه در دل؛ با صدايي متعادل بخوان.

[41:6] قل انما انا بشر مثلكم يوحى الي انما الهكم اله وحد فاستقيموا اليه واستغفروه وويل للمشركين
[41:6] بگو: "من جز بشري مانند شما نيستم كه به من وحي شده است كه خداي شما خداي يكتاست. بايد خود را به او اختصاص دهيد و از او طلب بخشش نماييد. واي بر مشركان.


همانطور كه در آيات بالا ميبينيد نام محمد ذكر نشده است و تنها به يگانگي خداوند شهادت داده شده است. به محمد رسول خدا دستور داده شده است كه بگوبد " قل انما انا بشر مثلكم يوحى الي انما الهكم اله وحد " " بگو: "من جز بشري مانند شما نيستم كه به من وحي شده است كه خداي شما خداي يكتاست " .
البته مشخص است كه محمد رسول خداست و اين يك واقعيت است . مطمئنا كسي رسول بودن محمد را منكر نميشود. اما مهم اين است كه بدانيم در شعار اسلام اسم خاصي از پيامبران ذكر نميشود زيرا كه ما نبايد بين رسولان فرق قائل شويم . آيه زير كه ايمان را تعريف ميكند بيان ميكند كه نبايد بين رسولان فرق قائل شد.

[2:285] ءامن الرسول بما انزل اليه من ربه والمؤمنون كل ءامن بالله وملئكته وكتبه ورسله لا نفرق بين احد من رسله وقالوا سمعنا واطعنا غفرانك ربنا واليك المصير
[2:285] رسول به آنچه از جانب پروردگارش بر او نازل شد، ايمان آورده است و هم چنين مؤمنان. آنها به خدا، فرشتگان او، كتاب آسمانى او و رسولان او ايمان دارند: "ما هيچ فرقى ميان رسولان او نمي گذاريم." آنها مى گويند، ما مي شنويم و اطاعت مي كنيم.* پروردگار ما، ما را ببخش. سرنوشت نهايى به سوى توست."

به طور مثال آيه زير به صراحت شهادت را توضيح داده است:

[6:19] قل اي شيء اكبر شهدة قل الله شهيد بيني وبينكم واوحي الي هذا القرءان لانذركم به ومن بلغ ائنكم لتشهدون ان مع الله ءالهة اخرى قل لا اشهد قل انما هو اله وحد وانني بريء مما تشركون
[6:19] بگو: "شهادت چه كسي بالاترين است؟" بگو: "شهادت خدا. او ميان من و شما شاهد است كه اين قرآن* به من وحي شده است، تا آن را به شما و به هر كس كه به آن دست يابد، ابلاغ كنم. درواقع، شما در كنار خدا به خدايان ديگر هم شهادت مى دهيد." بگو: "من مانند شما تشهد نمى گويم؛ فقط يك خدا وجود دارد و من شرك شما را رد مى كنم.

به طور مثال گروههاي شيعه و سني در شعارهاي روزانه خود (نماز و اذان) اشهد ان محمدا رسول الله را اضافه نموده اند. اينان محمد را سيد المرسلين و اشرف المرسلين و ... ميخوانند. جاي سوال است كه آنان چرا فقط در شعارشان محمد را رسول خدا ميدانند و هيچوقت نميگويند اشهد ان موسي رسول الله؟
آنان فكر ميكنند كه با اين كار به محمد احترام گذاشته اند و با اين كارشان نشان ميدهند كه پيامبر محمد خاتم پيامبران است و آخرين شريعت را آورده است.اما اگر كمي فكر كنند ميدانند كه با اين كار بيشتر از خدا دور ميشوند زيرا كه هيچ جاي قرآن خداي مهربان به ما دستور نداده است كه روزي 5 مرتبه در نماز و اذان خود بر رسالت محمد شهادت دهيم. خدا كجاي قرآن به رسالت محمد شهادت داده است؟ يكجا شهادت به رسالت محمد ذكر شده است كه شهادت منافقين است.

[63:1] اذا جاءك المنفقون قالوا نشهد انك لرسول الله والله يعلم انك لرسوله والله يشهد ان المنفقين لكذبون
[63:1] هنگامي كه منافقان نزد تو مي آيند، مي گويند: "ما شهادت مي دهيم كه تو رسول خدا هستي."* خدا مي داند كه تو رسولش هستي و خدا شهادت مي دهد كه منافقان دروغگو هستند.

خداي مهربان در 63:1 اعلام ميدارد كه رسول بودن محمد يك واقعيت و علم است نه يك شهادت روزانه. همانطور كه در آيه منافقان به رسالت محمد شهادت ميدهند.اما خدا در جواب آنان ميگويد كه خدا ميداند محمد رسول خداست و خدا شهادت ميدهد كه منافقان دروغگوند.
ما ميدانيم كه رسالت محمد حقيقتي است غير قابل انكار. در حقيقت كسي رسالت محمد را قبول نكند در واقع قرآن را منكر شده است. اما چيزي كه بايد به آن توجه كنيم اين است كه ما نبايد آن را جزو شعار روزانه (نماز و اذان) خود قرار دهيم. نماز براي بزرگداشت و يادآوري خداي يكتاست نه رسول بودن محمد.
كسي كه در نماز و اذان خود شهادت بر رسالت محمد را استفاده كند در حقيقت شهادت منافقين را استفاده كرده است. ممكن است كسي بگويد كه اين نكته چرا خيلي اهميت دارد؟
با اين همه تفاصيل مطمئنا تابعان حديث باز هم ميگويند كه ما از شهادت به رسالت محمد منظور مان اين است كه محمد شاهد بر آخرين شريعت است.
اما در هرحال آنان با اين كار شهادت منافقين را استفاده ميكنند.
در جواب بايد گفت كه :
1- اهميت شهادت ايمان خيلي بالاست زيرا كه اين مورد جزو اذكار روزانه است كه در نماز و اذان خود به كار ميبريم و به طور مكرر استفاده ميشود. خداي بزرگ ميفرمايد كه : اقم الصلوة لذكري (نماز را براي يادآوري من به پادار).
نماز براي اين است كه خدا را به بزرگي ياد كنيم و خدا را فراموش نكنيم نه محمد را.! جالب است كه اشهد ان محمدا رسول الله در اذان زمان محمد نبوده است و بعدا اضافه شده است.

2- همانطور كه ميدانيد قرآن معيار درست بودن نماز است. در تمام قرآن اسامي پيامبران به وفور ذكر شده است و همه را مسلمان اعلام نموده است. از سرگذشت آنان گفته است تا كه ما بدانيم پيام و شعار آنان يكي بوده است و به تبع شعار محمد هم همان شعار آنان بوده است. و ما نبايد بين رسولان فرق قائل شويم.

[3:84] قل ءامنا بالله وما انزل علينا وما انزل على ابرهيم واسمعيل واسحق ويعقوب والاسباط وما اوتي موسى وعيسى والنبيون من ربهم لا نفرق بين احد منهم ونحن له مسلمون
[3:84] بگو: "ما به خدا و به آنچه بر ما نازل شد و به آنچه بر ابراهيم، اسماعيل، اسحاق، يعقوب و اسباط نازل شد و به آنچه به موسي، عيسي و پيامبران از جانب پروردگارشان داده شد، ايمان داريم. ما فرقي ميان هيچ يك از آنها نمي گذاريم. ما فقط تسليم او هستيم."

[3:85] ومن يبتغ غير الاسلم دينا فلن يقبل منه وهو في الاءخرة من الخسرين
[3:85] هر کس ديني جز "تسليم" براي خود اختيار کند، از او پذيرفته نخواهد شد و در آخرت از بازندگان خواهد بود.

3- اما واقعا فرق گذاشتن بين پيامبران چه مشكلي ايجاد ميكند؟

همانطور كه مسيحيها بيشتر به مسيح اهميت ميدهند تا ديگران و يهوديها بيشتر به موسي اهميت ميدهند تا ديگر پيامبران. مسلمانان هم بيشتر به محمد اهميت ميدهند تا ساير پيامبران. و او را سيد المرسلين و اشرف المرسلين ميدانند. مسيحيها با اين وضع نميتوانند رسالت محمد را قبول كنند. زيرا كه آنا شبانه روز مسيح را ذكر ميكنند و دل به عيسي بسته اند و رقيبي براي مسيح نميپسندند. مثلا مسلمانان با ذكر محمد و علي در نماز روزانه خود دل به محمد و علي بسته اند و آنان را از حالت بشر خارج ساخته اند. به طور نمونه افسانه ها وغلوهايي در مورد محمد و علي ساخته شده است كه هيچ گونه شكي هم در آن دارند. با اين اوصاف گفتن اين كه "محمد وعلي هم انسانهاي بوده اند مثل ما " فايده اي ندارد.

4- به گفته قرآن شعار دين اسلام براي تمام پيامبران يكي بوده است و اين بايد شعاري باشد كه در نماز و اذان خود به كار برده باشند. آيا پيامبران در نماز خود ميگفته اند "اشهد ان محمدا رسول الله"


2/06/2005

هديه آزادي

هديه آزادي:

شيطان بوسيله خدا تا روز قيامت اجازه داده شده است تا كه معناي زندگي را به طور موقتي بدزدد. در اين آزمايش هر شخصي اراده و اختيار كامل دارد. شيطان با به كاريردن جنها و انسانهاي شيطان نما پيام چند خدايي (شراكت با خدا) را در بين ما رواج ميدهد. شراكت با خدا يعني نسبت دادن منشا چيزي به كسي به غير از خداي بزرگ.

كمي فكر كنيد ببينيد آيا شيطان معناي زندگي و خداپرستي را از زندگي شما ندزديده است؟
آيا شيطان و دستيارانش شما را به مال دنيا مشغول نكرده اند؟
آيا شيطان و دستيارانش شما را به تقدس شخصيتهاي مذهبي مثل محمد و عيسي و علي مشغول نكرده اند؟

آدمي با بزرگترين هديه متولد شده است و آن هم آزادي انتخاب است. شيطان ميداند كه با آزادي دروني و دريافت پيام خدا بشر شانس بزرگي براي نجات پيدا خواهد كرد. بنابراين او شديدا مصمم است تا كه اين آزادي را از ما بگيرد. او ميتواند با وابسته كردن ما مارا اسير خود كند و آزادي را از ما بگيرد.او متوجه شده است كه بهترين راه براي گرفتن آزادي اين است كه تعلق شما را به مال دنيا و شخصيتهاي مذهبي محكم كند. در آن صورت ما سايه خدايمان را از دست خواهيم داد. او مصمم است كه ما به محمد و علي دل ببنديم و خداي خود را فراموش كنيم.او مصمم است كه ما فكر و ذكرمان محمد و عيسي و علي باشد . او در اين راه تمام تلاش خود را ميكند.از چپ و راست و بالا و پايين به ما هجوم مياورد.

[7:17] ثم لاءتينهم من بين ايديهم ومن خلفهم وعن ايمنهم وعن شمائلهم ولا تجد اكثرهم شكرين
[7:17] "من از جلو و از پشت سرشان و سمت راست و چپ آنها نزدشان خواهم آمد و تو اكثرشان را ناسپاس خواهى يافت."

آدم نمونه خوبي براي سرپيچي از فرمان خداست . شيطان بوسيله نزديك كردن آدم به درخت ممنوعه اورا مشرك ساخت.درخت ممنوعه همان شرك است درخت ممنوعه سمبل عناصر و موجودات فاني هستند. كساني مثل عيسي و محمد و مريم و علي و حسين عناصر موقت و فاني هستند.

[17:64] "تو مي تواني با صداي خود آنها را فريب دهي و با تمام نيروها و تمام مردان خود عليه آنها بسيج شوي و در اموال و فرزندانشان شريك باشي و به آنها وعده دهي. آنچه شيطان وعده مي دهد، جز خيالي واهي نيست.

[3:175] اين روش شيطان است كه ترس را به ياران خود القاء مى كند. از آنها نترسيد و درعوض از من بترسيد، اگر مؤمن هستيد.


همه چيز دست خداست.

[35:41] خداست كه آسمان ها و زمين را نگاه مي دارد، تا مبادا ناپديد شوند. اگر قرار بود كس ديگري آنان را نگاه دارد، مسلما ناپديد مي شد. اوست باگذشت، عفوكننده.

[34:21] او هرگز قدرتي بر آنها نداشت. ولي ما، كساني را كه به آخرت ايمان دارند، از كساني كه به آن شك دارند،* اين چنين متمايز مي كنيم. پروردگار تو همه چيز را كاملا تحت كنترل دارد.



همه چيز زندگي مارا خدا تعيين ميكند.

آيا شما رنگ خود را انتخاب كرده ايد؟
آيا شما كشور و شهر خود را انتخاب كرده ايد؟
آيا شما مذهب مادرزادي خود را انتخاب كرده ايد؟
ايا واقعا شما خودتان همسر خودت !! را انتخاب كرده ايد؟

اگر شما مذهب مادرزاديت را انتخاب نكرده ايد از كجا ميدانيد كه راهت درست است؟

[64:14] اي كساني كه ايمان آورده ايد، همسران و فرزندان شما مي توانند دشمنان شما باشند؛ مواظب باشيد. اگر گذشت كنيد، فراموش كنيد و ببخشيد. پس خدا عفوكننده است، مهربان ترين.



همه چيز را خدا طراحي كرده است.

[25:2] يكتايي كه كل فرمانروايي آسمانها و زمين متعلق به اوست. او هرگز نه پسري داشت و نه در فرمانروايي شريكي دارد. او هر چيزي را به اندازه اي دقيق آفريد؛ او همه چيز را دقيقا طراحي کرد.*



زندگي دنيا آزمايشي است كه براي ما طراحي شده است.

[35:5] اي مردم، وعده خدا حقيقت است؛ بنابراين، فريب اين زندگي فرومايه را نخوريد. با تصورات باطل از خدا منحرف نشويد.

[30:7] آنها فقط به چيزهاي اين دنيا كه براي آنها قابل ديدن است اهميت مي دهند، در حالي كه به كلي از آخرت غافل هستند.



شيطان مارا از همه چيز ميترساند. او مارا از فقر ميترساند و با اين حربه مارا به ثروت و مال دنيا وابسته ميكند.او به شخصيتهاي مذهبي مثل محمدو عيسي و علي تقدس ميبخشدو به اين طريق مارا از آنها ميترساند. و ما به جاي خدا به ذكر شخصيتهاي مذهبي ميپردازيم.

[3:175] اين روش شيطان است كه ترس را به ياران خود القاء مى كند. از آنها نترسيد و درعوض از من بترسيد، اگر مؤمن هستيد.


آيا شما مذهب مادرزاديت را انتخاب كرده ايد؟
آيا شما به تنها پرستش خدا فكر كرده ايد؟
آيا ميتوانيد از ذكر روزانه مقدسين خود مثل محمد و علي و .. دست برداريد و دوباره به سايه خدا پناه ببريد؟

پس بياييد فقط خداي خود را عبادت كنيم و فقط از او طلب كمك كنيم و فقط به او دل ببنديم او از همه كس به ما نزديكتر است. فطرت ما براساس تنها خدا ساخته شده است و در غير از آن احساس آرامش نخواهيم كرد. بياييد از پيام خدا (قرآن ) پيروي كنيم و خود را از قيد و بندهاي بوجود آمده رها كنيم.

پيام خدا هديه آزادي مارا به همراه دارد. اينک و براي هميشه غرق در شادي باشيد.

[10:62] مسلما، ياران خدا نه از چيزي بترسند و نه اندوهگين خواهند شد.
[10:63] آنها کساني هستند که ايمان مي آورند و زندگي پرهيزكارانه اي را در پيش مي گيرند.
[10:64] براي آنهاست لذت و خوشبختي در اين دنيا و همچنين در آخرت. اين است قانون تغييرناپذير خدا. چنين است بزرگ ترين پيروزي.


2/05/2005

انحراف حجاب

حجاب :

هيچ جاي قرآن دستور به پوشش روسري براي زنان نداده است . پوشش روسري ممكن است فرهنگ جامعه اي باشد ولي چيزي ديني به حساب نميايد
و تمام چيزهايي كه در قرآن راجع به حجاب آمده است :
1- بلند نگه داشتن لباسها :[33:59] يايها النبي قل لازوجك وبناتك ونساء المؤمنين يدنين عليهن من جلبيبهن ذلك ادنى ان يعرفن فلا يؤذين وكان الله غفورا رحيمااي پيامبر، به همسران و دختران خود و همسران مؤمنان بگو كه لباس هاي خود را بلند كنند. بدين ترتيب، آنها (به عنوان زنان پرهيزکار) شناخته خواهند شد و مورد اهانت قرار نخواهند گرفت. خداست عفوكننده، مهربان ترين.

2- پوشيدن سينه و نشان ندادن زينت براي بيگانه :
[24:31] وقل للمؤمنت يغضضن من ابصرهن ويحفظن فروجهن ولا يبدين زينتهن الا ما ظهر منها وليضربن بخمرهن على جيوبهن ولا يبدين زينتهن الا لبعولتهن او ءابائهن او ءاباء بعولتهن او ابنائهن او ابناء بعولتهن او اخونهن او بني اخونهن او بني اخوتهن او نسائهن او ما ملكت ايمنهن او التبعين غير اولي الاربة من الرجال او الطفل الذين لم يظهروا على عورت النساء ولا يضربن بارجلهن ليعلم ما يخفين من زينتهن وتوبوا الى الله جميعا ايه المؤمنون لعلكم تفلحونو به زنان باايمان بگو که نگاه خود را مهار کنند و نجابت خود را حفظ نمايند و هيچ قسمتي از اندام خود را آشكار نكنند، مگر آنچه لازم است. بايد سينه هاي خود را بپوشانند و اصول لباس پوشيدن را در حضور ديگران رعايت كنند، غير از شوهرانشان، پدارانشان، پدرشوهرانشان، پسرانشان، پسران شوهرانشان، برادرانشان، پسران برادرشان، پسران خواهرانشان، زنان ديگر و خدمتكاران يا كاركنان مرد كه ديگر تمايل جنسي ندارند، يا بچه هايي كه بالغ نشده اند. و هنگام راه رفتن طوري قدم برندارند تا برخي از اعضاي بدنشان را تكان دهند و نمايان سازند. همه شما به خدا توبه كنيد، اي ايمان آورندگان، باشد كه موفق شويد.

همانطور كه ميبينيد عبارت " وليضربن بخمرهن على جيوبهن (بايد پوششهايشان را روي سينه شان بيندازند) " نشاني از روسري ندارد و فقط بيان ميكند كه زنان بايد سينه خود را بپوشانند.اما مسلمانان با استفاده از كتابهاي حديثشان معاني قرآني آيات را منحرف ميكنند و طبق هوي و هوس خود عمل ميكنند.


انحراف در حجاب :

1- پوشيدن تمام بدن حتي صورت خود (مثل عده اي در افغانستان و پاكستان و جنوب ايران و كشورهاي عربي)
2- پوشيدن اجباري روسري (مثل ايران )
3- پوشيدن لباسهاي چسبيده و شهوت آور مثل تركيه و كشورهاي اروپايي

اما بهترين پوشش لباس تقوي است. زني اگر خود را در چندين لايه چادر هم بپيچد و تقوي نداشته باشد مثل اين است كه هيچي نپوشيده است.
خيلي ها در ايران ظاهرا حجاب دارند ولي اگر خوب نگاه كنيد ميبينيد كه اگر هيچي نپوشند بهتر است.
بهترين لباس لباس تقوي است.

[7:26] يبني ءادم قد انزلنا عليكم لباسا يوري سوءتكم وريشا ولباس التقوى ذلك خير ذلك من ءايت الله لعلهم يذكرون
[7:26] اى فرزندان آدم، ما براى شما لباس هايى فراهم كرده ايم كه بدن هايتان را بپوشانيد و نيز مايه تجمل شماست. اما بهترين لباس، لباس پرهيزكارى است. اينها برخى از نشانههاى خداست، باشد كه توجه كنند.

منع حديث


منع حديث :

خدا از موءمنان حقيق ميخواهد كه در هر مورد اطلاعاتي ميبينند يا ميشنوند تحقيق كنند ولي مسلمانهاي فعلي به چيزي باور دارند كه قانون احتمالات هم درستي آن را نميرساند كتاب تورات و انجيل هم فرستاده خدايند و اما تورات فعلي بخشهاي مختلف مثل ميشناه mishnahسيره موسي و جماره gemarah احاديث موسي و تالمود را دارا ميباشد آيا اين همان تكرار تاريخ نيست؟؟! متاسفانه تكرار تاريخ است.يهوديها ميشناه را بر تورات ترجيح ميدهند و مسلمانان هم حديث را بر قرآن ترجيح ميدهند و سيره و سنت و احاديث را در كنار كتاب خدا قرار داده اند. يهوديها ميگويند تورات بدون ميشناه معني ندارد مسلمانان (به اصطلاح ) هم ميگويند قرآن بدون حديث معني ندارد. تاكتيك هردو گروه يكي است. زيرا منشا آن كسي نيست جز شيطان ملعون. سوالاتي كه پيش ميايد و تابعان حديث (آنهايي كه به كتابهاي حديثشان چسبيده اند شامل گروههاي شيعه و سني) بايد جواب دهند اين است كه :

1- آيا ميشناه (حديث موسي )و جماره (سيره موسي) در تورات نشان دهنده نظرات موسي است؟
2- آيا gospel (يكي از چهار كتابي كه زندگي مسيح را نشان ميدهد) نشاندهنده نظرات عيسي است ؟
3- آيا اصول كافي و صحيح بخاري نشان دهنده نظرات محمد رسول خداست ؟
4- كدام آيه قرآن مارا به پيروي از كتابهاي حديث ( اصول كافي و صحيح بخاري ) امر ميكند ؟ كدام آيه ؟

جالب اين است كه محمد رسول خدا خود از كتابت احاديث به جز قرآن منع كرده بود و احاديث در اين مورد زياد است به طور نمونه :

حديث يك : لاتكتبوا عني و من كتب عني غير القرآن فليمحه (صحيح مسلم و جامع البيان العلم و الفضيلة و محدث)

از من چيزي ننويسيد و اگر كسي از من چيزي غير از قرآن نوشته است آن را پاك كند.

حديث دو : جهدنا بالنبي صل الله عليه و سلم ان ياذن لنا في الكتاب فابي (حديث موقوف ترمزي- محدث)

حديث سه : استاذناالنبي صلي الله عليه وسلم في الكتابة فلم ياذن لنا (المحدث)

حديث چهار: ما ضل الأمم قبلكم إلا بما اكتتبوا من الكتب مع كتاب الله تعالي أتدرون كتاب غير كتاب الله؟ (تقويدالعلم- ترمزي)
امتهاي قبل از شما با نوشتن كتابي در كنار كتاب خدا گمراه شدند. آيا كتابي غبر از كتاب خدا ميخواهيد؟

حديث پنج : عمر خليفه دوم : حسبنا كتاب الله (كتاب خدا براي ما كافيست)(صحيح بخاري ج 1 باب كتابة العلم)

با توجه به احاديث بالا , تابعان حديث حتي به احاديث خود عمل نميكنند بلكه به آنچه كه دلشان خواست عمل ميكنند . چرا؟